ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نادر شاه افشار

اختصاصی از ژیکو نادر شاه افشار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ادر شاه افشار (۲ آذر ۱۰۶۷ ابیورد (درگز) – خرداد ۱۱۲۶ قوچان) که پیش از پادشاهی نادرقلی خوانده می‌شد، ملقب به تهماسب‌قلی خان از ایل افشار خراسان از ۱۱۱۴ تا ۲۸ خرداد ۱۱۲۶ خورشیدی[۳] یا ۳۰ خرداد،[۴] پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه است. او از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است و بسیاری از مورخین او را قدرتمندترین پادشاه ایرانی بعد اسلام می‌دانند[نیازمند منبع] که سرکوب افغان‌ها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح هندوستان و ترکستان و جنگهای پیرزومندانه او سبب شهرت بسیارش گشت. به او در اروپا لقب «آخرین جهانگشای شرق»، «ناپلئون ایران» و «اسکندر دوم» نیز داده‌اند


دانلود با لینک مستقیم


نادر شاه افشار

پایان نامه ی جایگاه ایران در رقابتهای دول اروپایی عصر فتحعلی شاه (فرانسه، انگلیس، روسیه). doc

اختصاصی از ژیکو پایان نامه ی جایگاه ایران در رقابتهای دول اروپایی عصر فتحعلی شاه (فرانسه، انگلیس، روسیه). doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی جایگاه ایران در رقابتهای دول اروپایی عصر فتحعلی شاه (فرانسه، انگلیس، روسیه). doc


پایان نامه ی جایگاه ایران در رقابتهای دول اروپایی عصر فتحعلی شاه (فرانسه، انگلیس، روسیه). doc

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 250 صفحه

 

پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد

رشته تاریخ: گرایش تاریخ جهان

 

چکیده:

این پژوهش بر آن است که با توجه به تحولات سیاسی و اقتصادی بین‌المللی در دهه‌های آغازین قرن نوزدهم که متأثر از انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه بوده است جایگاه ایران در معادلات بین‌المللی و برداشت هیأت حاکمه از این معادلات را بررسی نماید. مسأله اصلی که مدنظر بوده است چگونگی ورود ایران به دایره سیاست بین‌الملل می‌باشد روشی که در این پژوهش به کار گرفته شده است روش پژوهش کتابخانه‌ای می‌باشد که بر مبنای منابع تاریخ‌نگاری و تحقیقات جدید صورت پذیرفته است.

 

مقدمه:

یکی از مسائلی که همواره ذهن نگارنده را به خود مشغول می‌داشت این بود که سرزمین‌هایی که زمانی جزو قلمرو ایران محسوب می‌شدند و نامهای فارسی اجزاء جغرافیایی آنها در کتب و متون تاریخی و ادبی این کشور مؤید چنان تعلقی می‌باشد، چگونه از این کشور جدا شده و سرنوشتی سوای ـ ایران به مفهوم سیاسی متداول امروزی‌اش ـ پیدا کردند. نامهایی چون رودکورایاکر که یادگار و یادآور نام کورش پادشاه بزرگ هخامنشی است، نامهای دربند، گنجه و بخصوص نام اخیر که یادآور شاعر پارسی‌گوی نظامی گنجه‌ای است از جمله نامهایی می‌باشند که هر ایرانی ـ حتی با سواد اندک و بدون اطلاعات تاریخی ـ با شنیدن آن احساس بیگانگی نسبت به آنها نکرده و اگر بداند ـ که غالبا می‌دانند ـ آن سرزمین‌ها دیگر متعلق به ایران نیست بر از دست رفتن آنها حسرت می‌خورد.

از زمانی که نگارنده دانشجوی مقطع کارشناسی بود، براین مطلب واقف شد که از ابتدای حکومت خاندان قاجار، مخصوصاً از زمان فتحعلیشاه ضعف قوای سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران در مقابل دول غربی روشن شد. اگرچه زمینه آن ضعف در گذشته فراهم شده بود) و از آن پس تدریجاً و عملاً و رسماً قسمتهایی از قلمرو تاریخی این کشور از آن جدا شده و در تنظیم روابط خود با دول اروپایی دچار خودباختگی و پذیرش قراردادهایی شد که ناشی از بی‌اطلاعی از اوضاع جهانی و سیاست‌های دولت‌های خارجی بود و استقلال سیاسی، نظامی، اقتصادی و حقوقی ایران را خدشه‌دار کرد.

 

فهرست مطالب:

1ـ مقدمه

2ـ مسأله اصلی

3ـ سوالات و فرضیات پژوهش

4ـ روش تحقیق

5ـ مشکلات تحقیق

6ـ پیشینه و ادبیات تحقیق

7ـ شناخت و نقد منابع

8ـ سامان‌دهی تحقیق

بخش اول:

1ـ روابط ایران و اروپا در دوره صفویه، افشاریه و زندیه (انگلیس، فرانسه، روسیه)

فصل اول:

1ـ1ـ روابط ایران و انگلیس در دوره صفویه، افشاریه و زندیه

1ـ1ـ1ـ آغاز روابط ایران و انگلیس در دوره صفویه

1ـ1ـ2ـ سفارت شرلی به اروپا

1ـ1ـ3ـ اتحاد ایران و انگلیس علیه پرتغالیها و تصرف هرمز

1ـ1ـ4ـ روابط ایران و انگلیس پس از مرگ شاه عباس

1ـ1ـ5ـ شاه عباس ثانی و شاه سلیمان

1ـ1ـ6ـ روابط ایران و انگلیس در اواخر پادشاهی صفویه

1ـ1ـ7ـ روابط ایران و انگلیس در دوره افشاریه

1ـ1ـ8ـ روابط ایران و انگلستان در دوره زندیه

فصل دوم:

1ـ2ـ روابط ایران و فرانسه در دوره صفویه، افشاریه و زندیه

1ـ2ـ1ـ آغاز روابط ایران و فرانسه در دوره صفویه

1ـ2ـ2ـ روابط ایران و فرانسه در دوره شاه سلطان حسین

1ـ2ـ3ـ مقدمات قرارداد 1708

1ـ2ـ4ـ سفارت فابر

1ـ2ـ5ـ سفارت میشل و عقد قرارداد 1708

1ـ2ـ6ـ سفارت محمدرضا بیک و نقش فرانسه در ایران پس از سقوط اصفهان

1ـ2ـ7ـ روابط ایران و فرانسه در دوره افشاریه

1ـ2ـ8ـ روابط ایران و فرانسه در دوره زندیه

فصل سوم

1ـ3ـ روابط ایران و روسیه در دوره صفویه، افشاریه و زندیه:

1ـ3ـ1ـ روابط ایران و روسیه در دوره صفویه

 

1ـ3ـ2ـ روابط ایران و روسیه پس از شاه عباس اول

1ـ3ـ3ـ روابط ایران و روسیه در زمان شاه سلطان حسین

1ـ3ـ4ـ سفارت اسرائیل اری و آرتمی والنسکی

1ـ3ـ5ـ روابط ایران و روسیه در دوره افشاریه

1ـ3ـ6ـ روابط ایران و روسیه در دوره زندیه

بخش دوم:

2ـ جایگاه ایران در رقابتهای اروپایی اوایل قرن نوزدهم (انگلیس، فرانسه و روسیه)

فصل اول:

2ـ1ـ اوضاع اروپا و کشیده شدن ایران به دایره سیاست بین‌المللی

2ـ1ـ1ـ تحولات اروپا در قرون هیجدهم و نوزدهم:

2ـ1ـ2ـ انقلاب صنعتی

2ـ1ـ3ـ علل و نتایج انقلاب صنعتی

2ـ1ـ4ـ اوضاع اروپا در قرن هیجدهم

2ـ1ـ5ـ اوضاع اروپا در اواخر قرن 18

2ـ1ـ6ـ ناپلئون و مصر

2ـ1ـ7ـ سیاست خارجی ناپلئون

2ـ1ـ8ـ از انقلاب فرانسه تا قتل تزار پل اول

2ـ1ـ9ـ از جلوس الکساندر تا عقد قرارداد تیلسیت

2ـ1ـ10ـ از قرارداد تیلسیت تا کنگره وین

فصل دوم:

2ـ2ـ سیاست خارجی ایران از سقوط اصفهان تا اواخر دوره فتحعلیشاه

2ـ2ـ1ـ از سقوط اصفهان تا فتحعلیشاه

2ـ2ـ2ـ تحولات سیاسی ایران در اوایل دوره قاجاریه

فصل سوم:

2ـ3ـ دخالت کشورهای اروپایی در اوضاع سیاسی ایران (فرانسه، انگلیس و روسیه)

2ـ3ـ1ـ دوره دخالت فرانسه در اوضاع سیاسی ایران

2ـ3ـ2ـ جایگاه انگلستان در جنگ‌های ایران و روسیه

2ـ3ـ3ـ مذاکرات و شکست اصلاندوز

2ـ3ـ4ـ عهدنامه گلستان و پذیرش صلح

2ـ3ـ5ـ دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه

2ـ3ـ6ـ نتیجه


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی جایگاه ایران در رقابتهای دول اروپایی عصر فتحعلی شاه (فرانسه، انگلیس، روسیه). doc

تحقیق د رمورد شاه اسماعیل صفوی

اختصاصی از ژیکو تحقیق د رمورد شاه اسماعیل صفوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق د رمورد شاه اسماعیل صفوی


تحقیق د رمورد شاه اسماعیل صفوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

 

اسماعیل میرزا و تجدید عهد با عقاید شیعه

تلاش برای شناساندن عقاید تشیع

اسماعیل میرزا نخستین پادشاه صوفی

 

تلاش برای تحکیم مبانی انقلاب

تبریز به سلطنت نشست.

بازیافتن وحدت وتمامیت ارزی ایران در عهد شاه عباس بزرگ

شاه عباس بزرگ نیاز به ارتشی جدید و مجهز

شاه عباس بزرگ و اثبات مجدد برتری نظامی ایران

شاه عباس بزرگ و رابطه با کشورهای خارجی

شاه اسماعیل صفوی

 اسماعیل میرزا، ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینى، فرزند سلطان حیدر و نواده دخترى اوزون حسن آق قویونلو بود.

اسماعیل در 892 ق / 1487 م در اردبیل دیده به جهان گشود. وى پس از کشته شدن پدرش، سلطان حیدر «893 ق / 1448 م» در جنگ با یعقوب بیگ آق قویونلو و متحدش فرخ یسار شروانشاه، به همراه برادرانش در حصار استخر زندانى شد «عالم آراى عباسى، ص 32؛ جهانگشاى خاقان، صص 44 - 46». رستم بیگ آق قویونلو در 898 ق / 1493 م فرزندان حیدر را از زندان آزاد ساخت «حبیب السیر، ج 4، صص 439 - 440» و آنان را به تبریز فرا خواند. در پى کشته شدن سلطان على، برادر بزرگتر اسماعیل در نبرد با رستم بیگ، یاران و مریدان، اسماعیل میرزا را که در آن هنگام کودکى شش ساله بود، با اجازه مادر از اردبیل به گیلان «لاهیجان» بردند. در گیلان، کارکیا میرزا على، فرمانرواى محلى لاهیجان و دیلمان، که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوى بود در نگه داشت شیخ اغلى خردسال اهتمام کرد.

اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهاى شمس الدین لاهیجى که از فضلاى آن دیار بود؛ فارسى، عربى، قرآن و مبانى و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت «احسن التواریخ، ص 9؛ جهانگشاى خاقان، صص 64 - 67». افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفى لاهیجان فنون رزم آموخت «جهانشگاى خاقان، ص 57».

اسماعیل با آنکه هنوز کودکى خردسال بود از جانب مریدان پدر، صوفى اعظم، مرشد کامل و شیخ و سلطان محسوب مى‏شد و حتى او را به عنوان شاه تلقى مى‏کردند. رستم بیگ چند بار فرستادگانى به طلب دو کودک شیخ حیدر به گیلان فرستاد و هر بار، کارکیا، فرستادگان او را با عذرهاى عاقلانه عودت مى‏داد. رستم گمان مى‏کرد ابراهیم هم در گیلان است و از جستجو کردن او و مادرش در اردبیل غافل ماند. اما اسماعیل که در همین سالهاى خردسالى در دستگاه کارکیا آزموده شده بود، به تدریج از اعتقاد غلات که وى را مظهر الهى تلقى مى‏کردند فاصله گرفت و آن گونه که به بعضى ونیزیهاى مقیم ایران در آن ایام گفته شد، از اینکه یاران وى را به چشم خدایى بنگرند اظهار نفرت مى‏کرد. اینکه شمسه‏اى از این دعوى الوهیت در اشعار ترکى او هست، اگر جعلى و ساختگى نباشد، ممکن است مبنى بر مصلحت وقت و ضرورت تسلیم به اعتقاد مریدان باشد که بدون آن، جانبازى آنها در حق شیخ و مرشد جوان غیر ممکن مى‏شد. این مریدان در گرماگرم هنگامه کارزار، عنایت این شیخ و مرشد را

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق د رمورد شاه اسماعیل صفوی

زندگینامه فتحعلی شاه قاجار

اختصاصی از ژیکو زندگینامه فتحعلی شاه قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگینامه فتحعلی شاه قاجار


زندگینامه فتحعلی شاه قاجار

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:2

 

فهرست

 

زندگینامه فتحعلی شاه قاجار

آغاز سلطنت فتحعلی شاه

زندگی خصوصی و فرزندان

برخی اعمال فتحعلی شاه قاجار

 

مقدمه

 

فتحعلی شاه قاجار دومین شاه از دودمان قاجار بود که از ۱۱۷۶ (۱۷۹۷ م./۱۲۱۲ ق.) تا ۱۲۱۳ (۱۸۳۴ م./۱۲۵۰ ق.) به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه فرمانروایی کرد.

محل تولد فتحعلی شاه شهرستان دامغان است در کوچه‌ای که بموجب این تولد همچنان بنام کوچه مولود خانه مشهور عام می‌باشد. کریمخان زند پس از سرکوب شورش محمد حسن خان قاجار در شمال ایران دو پسر وی به نام‌های آغامحمدخان و حسینقلی خان را مورد لطف و نوازش خویش قرار داد. وی محمدخان را با خود به شیراز برد و حکومت دامغان را نیز به برادر دیگر حسینقلیخان سپرد.[نیازمند منبع] وی فرزند حسینقلی خان جهانسوز برادر جوانتر آغامحمدخان قاجار بود. فتحعلی شاه پس از کشته شدن عمویش آغامحمدخان به پادشاهی رسید. زیرا آغا محمد خان فرزندی نداشت.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه فتحعلی شاه قاجار

دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

اسماعیل میرزا، ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینى، فرزند سلطان حیدر و نواده دخترى اوزون حسن آق قویونلو بود.
اسماعیل در 892 ق / 1487 م در اردبیل دیده به جهان گشود. وى پس از کشته شدن پدرش، سلطان حیدر «893 ق / 1448 م» در جنگ با یعقوب بیگ آق قویونلو و متحدش فرخ یسار شروانشاه، به همراه برادرانش در حصار استخر زندانى شد «عالم آراى عباسى، ص 32؛ جهانگشاى خاقان، صص 44 - 46». رستم بیگ آق قویونلو در 898 ق / 1493 م فرزندان حیدر را از زندان آزاد ساخت «حبیب السیر، ج 4، صص 439 - 440» و آنان را به تبریز فرا خواند. در پى کشته شدن سلطان على، برادر بزرگتر اسماعیل در نبرد با رستم بیگ، یاران و مریدان، اسماعیل میرزا را که در آن هنگام کودکى شش ساله بود، با اجازه مادر از اردبیل به گیلان «لاهیجان» بردند. در گیلان، کارکیا میرزا على، فرمانرواى محلى لاهیجان و دیلمان، که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوى بود در نگه داشت شیخ اغلى خردسال اهتمام کرد.
اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهاى شمس الدین لاهیجى که از فضلاى آن دیار بود؛ فارسى، عربى، قرآن و مبانى و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت «احسن التواریخ، ص 9؛ جهانگشاى خاقان، صص 64 - 67». افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفى لاهیجان فنون رزم آموخت «جهانشگاى خاقان، ص 57».
اسماعیل با آنکه هنوز کودکى خردسال بود از جانب مریدان پدر، صوفى اعظم، مرشد کامل و شیخ و سلطان محسوب مى‏شد و حتى او را به عنوان شاه تلقى مى‏کردند. رستم بیگ چند بار فرستادگانى به طلب دو کودک شیخ حیدر به گیلان فرستاد و هر بار، کارکیا، فرستادگان او را با عذرهاى عاقلانه عودت مى‏داد. رستم گمان مى‏کرد ابراهیم هم در گیلان است و از جستجو کردن او و مادرش در اردبیل غافل ماند. اما اسماعیل که در همین سالهاى خردسالى در دستگاه کارکیا آزموده شده بود، به تدریج از اعتقاد غلات که وى را مظهر الهى تلقى مى‏کردند فاصله گرفت و آن گونه که به بعضى ونیزیهاى مقیم ایران در آن ایام گفته شد، از اینکه یاران وى را به چشم خدایى بنگرند اظهار نفرت مى‏کرد. اینکه شمسه‏اى از این دعوى الوهیت در اشعار ترکى او هست، اگر جعلى و ساختگى نباشد، ممکن است مبنى بر مصلحت وقت و ضرورت تسلیم به اعتقاد مریدان باشد که بدون آن، جانبازى آنها در حق شیخ و مرشد جوان غیر ممکن مى‏شد. این مریدان در گرماگرم هنگامه کارزار، عنایت این شیخ و مرشد را حامى‏و حافظ خود مى‏دانستند و «قربان صدقه» او مى‏رفتند. در واقع شیخ اغلى خردسال که نزد مریدان مظهر الوهیت و صوفى اعظم بود، وقتى به تشویق و الزام مریدان در محرم 905 ق / اوت 1499 م به قصد تسخیر ولایات ایران به حرکت درآمد، هنوز تا حدى آلت دست و اغراض سرکردگان قزلباش بود و سیزده سالى بیش نداشت.
اسماعیل میرزا و تلاش برای گرفتن انتقام خون پدر
اختلافات خانگى بازماندگان اوزون حسن که قلمرو او را تجزیه کرده بودند، براى اعلام خروج دین حق از سوى اسماعیل میرزا، فرصت مناسبى قلمداد شد. در اردبیل، شیخ جوان، بقعه و خانقاه صفوى را زیارت کرد و از دیدار مادر و برادر خرسندى یافت. چندى بعد براى مقابله با دشمنان که الوند بیگ آق قویونلو و فرخ یسار شروانشاه از آن جمله بودند، همراه یاران خویش به نواحى قراباغ و وان عزیمت کرد. در بین راه عده زیادى صوفیان جانسپار دیگر از حوالى سیواس و ارزنجان به وى ملحق شدند. اسماعیل به دنبال مشورت با یاران، حمله به شروان و کشیدن انتقام خون پدر را از فرخ یسار پیر بر هر کار دیگرى مقدم داشت. با هشت هزار تن صوفیان جنگجوى و جان نثار که در موکب خویش داشت عازم شروان شد. در جنگى که نزدیک قلعه گلستان روى داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار مرد جنگى که با او همراه بود، مغلوب و کشته شد «906 ق / 1500 م؛ جهانگشاى خاقان، صص 119 و 113». اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و سردار خردسال به جاى آنکه وقت خود را براى محاصره و تسخیر قلعه گلستان ضایع کند، از حوالى شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در حدود نخجوان الوند بیگ آق قویونلو را مغلوب و پراکنده ساخت «907 ق / 1502 م» و خود پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار سلطنت شیعه که به هر حال با آیین اکثریت اهل شهر مغایر بود، اعلام داشت «تاریخ جهان آرا، صص 465 - 226؛ لب التواریخ، صص 394 - 395».
اسماعیل میرزا و تجدید عهد با عقاید شیعه
اما اکثریت خاموش نامتحد و نامصمم اهل سنت در مقابل اقلیت فعال و پر شور و مصمم ضد خود چه کارى مى‏توانست کرد? قدرت صوفیان سلح و تهدید تبراییان تبرزین به دوش پادشاه صفوى که او را در آن ایام صوفى اغلى مى‏خواندند، هر گونه مقاومت جدى ضد شیعه را از جانب اهل تبریز غیر ممکن ساخت. در تاریخ ایران اسلامى، این یک نقطه عطف و یک تحول بود و تحقق یا عدم تحقق آن به تصمیم و تهور یکى از دو طرف ماجرا بستگى داشت و این اوصاف در بین مخالفان اسماعیل میرزا وجود نداشت.
در یک روز جمعه، خطیب شهر به امر فاتح قهار در مسجد تبریز خطبه اثنى عشرى خواند. در هنگام اذان، عبارت اشهد ان علیا" ولى الله، و حى على خیر العمل که شعار شیعه بود و طى قرنها تقریبا" جز در عهد آل بویه و سربداران در مسجد هیچ شهرى از مأذنه به گوش نخورده بود گفته شد. در تعقیب نماز هم، لعن ابابکر، عمر و عثمان و سایر خلفاى بنى امیه و بنى عباسیه خوانده شد. نمونه ناخرسندى شدید اهل سنت از غلبه تشیع و حکمرانى طایفه قزلباش در ایران در چند بیت خواجه ملاى اصفهانى که خطاب به سلطان سلیم عثمانى سروده، آمده است و او را به عنوان خلیفه خدا و خلیفه رسول به تسخیر ایران و دفع فتنه رافضه دعودت کرده است :
تویى اکنون ز اوصاف شریفه خدا را و پیمبر را خلیفه
روا دارى که گبر و ملحد دد دهد دشنام اصحاب محمد
بیا از قصر دین کسر صنم کن به تخت روم، ملک پارس ضم کن
به روایتى خطبه را مولانا احمد اردبیلى از اکابر علماى شیعه عصر خواند و این محل تردید است. به هر حال چون خطبه، با اظهار تبرى نسبت به صحابه رسول و خلفاى مقبول و محبوب اهل سنت خوانده شد، مجلس به جنب و جوش آمد و عده کثیرى از حاضران آماده اظهار مخالفت شدند. شاه جوان به سرعت و قاطعیت، شمشیر از غلاف بیرون آورد و به صوفیان مجلس و دیگران حکم کرد که بى درنگ تبرا کنند و از مخالفان ترس به خود راه ندهند. در جواب لعن بر صحابه و خلفا، از مردم بانگ بیش باد و کم مباد بلند شد و تبراییان تبرزین به دوش از همانجا در شهر راه افتادند و با لعن و سب خلفا و صحابه رسول اکرم، پیشاپیش موکب شاه خویش به حرکت درآمدند. شهر پر از غوغاى تبراییان شد و اظهار تولاى اهل بیت در شعارها انعکاسى و تکرار یافت. عده‏اى هم براى چشم ترس دیگران یا بدان سبب که از اظهار تبرى خوددارى کردند، کشته شدند. در جواب ناصحان محافظه کار که گفته بودند این اظهار تبرى ممکن است اهل سنت را بر شاه جدید شوراند و به ایجاد اغتشاش وا دارد، صوفى اعظم پاسخ داد؛ اگر در اینجا جمیع خلق هم سر به مخالفت بردارند همه را بى دریغ به دست تیغ خواهم سپرد.

 


اسماعیل میرزا نخستین پادشاه صوفی
به دنبال این راهپیمایى و تظاهرات صوفیان مسلح شاه اسماعیل که با مقاومت عمومى‏هم رو به رو نشد و یا نمى‏توانست بشود، شاه اسماعیل، نخستین پادشاه صوفى، در تبریز، تختگاه آق قویونلو، سلطنت شیعى برقرار و اعلام نمود. شاه جوان حکم کرد که در تمام قلمرو وى در ممالک محرومه، بعد از این به همین دستور عمل کنند و همه جا «در اسواق تبراییان همچنان لعن و طعن ملاعین ثلاثه - ]که نزد شاه عبارت از سه خلیفه نخست بود[ - گشوده و هر کس خلاف کرد او را به قتل رسانند». سکوت و تسلیم نهایى اکثریت خاموش مخالفان در تبریز و در سایر بلاد نشان داد که اعلام و اخطار پادشاه جوان به کلى بى هنگام نبود؛ شاید هم کینه‏اى که در نهانگاه سینه ها از سالهاى فتوحات اعراب پر ماجرا باقى مانده بود، این سکوت و قبول را دست کم در نزد برخى از عوام و خواص تاجیک ولایات به صورت نوعى تشفى و تسکین در آورده بود.
تلاش برای شناساندن عقاید تشیع
آیین تشیع هم، چنانکه شاه صفوى پیش بینى کرده بود، بعد از چندین نسل دعوت و تبلیغ پنهان و آشکار که از جانب پدران او در جریان بود، اکنون آماده آن بود که گستره پنهان خود را که سالها زیر نقاب تقیه پنهان و ناشناخته گذاشته بود، آشکار کند، و چنین نیز کرد.
با این حال از تمام اصول و فروع آیین تشیع آنچه در مدت دعوت پدران شاه اسماعیل آشکار و پنهان تبلیغ شده بود، ظاهرا" تنها مسئله امامت بود که ولایت و جانشینى على بن ابى طالب «ع» را بعد از وفات رسول اکرم تبلیغ و تعزیر مى‏کرد. این قول هم هر چند همراه با الزام محبت آل رسول از عهد ایلخانان به تدریج در بین بسیارى از مسلمین و صوفیان رایج بود، اما براى آن که تشیع را به عنوان یک مذهب رسمى‏با تمام اصول و فروع بایسته و لازم یک آیین، براى عام مردم قابل تمسک و اعتماد سازد، کافى به نظر نمى‏رسید. از این رو، تعزیر عقاید در باب توحید و نبوت و معاد نیز براى تکمیل آن ضرورت پیدا کرد. به علاوه در مسایل فروع، تعزیر احکام ائمه شیعه و مسأله تقلید و اجتهاد در این گونه مسایل هم براى رسمى‏کردن مذهب تشیع ضرورت داشت و این جمله، با مجرد اظهار تولا و تبرا و یا بر سر گذاشتن کلاه سرخ فام دوازده ترک، قابل قبول نمى‏افتاد.

 

طرفه آنکه در این زمینه‏ها نه خاندان صفوى سابقه و ضابطه‏اى استوار و قابل استناد داشت، نه صوفیان ترکمان که از زمان شیخ حیدر، به کلاه سرخ خویش شناخته مى‏شدند. در تمام تبریز هم که دست کم یک سوم اهالى آن خود را شیعه مى‏خواندند، هیچ کتاب مدون و جامعى در باب تمام فروع و اصول مذهب اثنى عشرى وجود نداشت. فقط بعد از اعلام رسمیت تشیع، به دنبال جستجوى بسیار، یک بخش از کتاب «قواعد الاسلام» علامه حلى، فقیه شیعى، از کتابخانه شخصى کافى نورالله زیتونى به دست آمد که معدودى علماى شهر آن را مى‏خواندند و هنوز شهرت و قبولى هم نداشت.
بالاخره معلوم شد بدون جلب علماى شیعه از خارج، تشیع نمى‏تواند در عمل، در تمام ایران مذهب رسمى‏واقع شود؛ سپس شاه جوان لازم دید علماى مذهب را از بحرین و کوفه و حله و جبل عامل، براى نشر معارف شیعه و تعلیم و اجراى احکام آن مذهب به ایران دعوت کند و کرد. از این جمله؛ شیخ نورالدین کرکس از علماى معروف جبل عام بود، که به دعوت پادشاه از بین النهرین به ایران آمد و عامل عمده‏اى در نشر و تبلیغ مذهب جعفرى در ایران گشت.

 

 

 

اعلام تشیع ، اعلام جنگ توسط اسماعیل میرزا
اما اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمى‏دولت در ایران، نوعى اعلام جنگ ایران صفوى به دولتهاى سنى همسایه بود؛ دولت عثمانى که سلطان آن داعیه خلافت یا احیاء آن را داشت، و دولت تازه تأسیس شیبانیان ازبک که سلطان سنى و متعصب آن را چاپلوسان اطرافش، امام الزمان و خلیفة الرحمان مى‏خواندند. به علاوه طوایف ترک و تاجیک اهل سنت هم که در داخل ایران صفوى و یا در حواشى مرزهاى آن وجود داشتند، با اظهار مقاومت علنى یا پنهان، اجراى حکم شاه صوفى را در تحمیل اجبارى مذهب تشیع با دشواریهایى مواجه مى‏ساختند و مقاومت آنها، اسماعیل صفوى را در داخل و خارج به چالش و زور آزمایى مى‏خواند. با وجود علاقه‏اى که برخى ایرانیان اهل سنت در آن ایام نسبت به آل على نشان مى‏دادند و از جمله میر جمال الدین عطاءالله دشتکى، واعظ هرات با نشر کتابى به نام روضة الاحباب، این علاقه را که متضمن غلو وى در محبت و ارادت به آل على بود، در بین عامه رواج داده بود، باز اکثریت اهل سنت از غلبه قزلباش ناخرسندى شدید خود را پنهان نمى‏کردند. شدت این ناخرسندى در داخل ایران را در این ایام از شرحهاى جالب و مؤثرى که روزبهان خنجى در مهمان نامه بخارا، و زین الدین واصفى در بدایع الوقایع آورده اند، مى‏توان دریافت. شواهد نشان مى‏دهد که متعصبان اهل سنت در ایران تا به حدى از غلبه «اوباش قزلباش» ناخرسند بودند که تسخیر و تصرف ایران را به دست ترک و ازبک بر استقلالى که قزلباش صفوى براى آنها به ارمغان آورده، و آن را به مرحله نیل به دولت ملى ارتقاء داده بود، ترجیح مى‏دادند.

 

 

 

تلاش برای تحکیم مبانی انقلاب
بدین گونه یک انقلاب تمام عیار، با خمیر مایه مذهبى، در ایران آغاز شده بود که رهبرى آن در دست شاه اسماعیل جوان و صوفیان قزلباش او قرار داشت. اما جلوگیرى از خاموش شدن شور و هیجان آن، به نوبه خود، سعى مجدانه و شور بى فتور طلب مى‏کرد؛ لاجرم، تمام مدت سلطنت رهبر این انقلاب صرف مبارزه و تلاش دائم براى تحکیم مبانى انقلاب و تأمین دوام و بقاى آن شد.
شاه اسماعیل از سال 908 تا 918 ق / 1502 م تا 1512 م، طى جنگهاى متعدد هم قلمرو فتوحات خود را گسترش داد و آن را به اقصا نقاط کشور رساند و هم با دولتهاى همسایه عثمانى و ازبک درگیر شد. وى در اغلب این نبردها پیروزمندانه به پیش رفت، اما در جنگ با سلطان عثمانى در چالدران شکست سختى خورد و از آن پس تا پایان عمر دیگر خیال مبارزه با عثمانیها را از سر به در کرد. پادشاه جوان به هنگامى‏که به زحمت سى و شش سال از عمرش مى‏گذشت؛ در پایان یک فرمانروایى بیست و چهار ساله، در نواحى شروان و قراباغ که به شکار و تفریح رفته بود، بیمار شد و در راه بازگشت به تبریز در حوالى سراب در رجب 930 ق / مه 1524 م دیده از جهان فرو بست. جسد او را به اردبیل آوردند و در بقعه جدش شیخ صفى الدین اردبیلى به خاک سپردند.
سلطان اسماعیل جنگجویی صاحب ذوق
بنیانگذار دولت صفوى، که به هر حال با سلطنت او، ایران پس از قرنها بعد از هجوم اعراب، توانست بار دیگر به مرحله یک دولت واحد ملى قدم گذارد؛ فرمانروایى جنگجو، متهور و فوق العاده شجاع بود. وى به علم وهنر هم علاقه نشان مى‏داد و به زبان ترکى و حتى فارسى، شعر مى‏سرود. فرزندان اسماعیل هم تقریبا" همه صاحب ذوق شعر و قریحه هنرى بودند.
بعد از او، به سعى امیران قزلباش، پسرش طهماسب، در تبریز به سلطنت نشست.
شاه عباس اول صفوى
«996 - 1038 ق / 1588 - 1629 م»
شاه عباس در رمضان «978 ق / فوریه 1571 م» در هرات دیده به جهان گشود. هنگام ولادت او، پدرش محمد میرزا حکومت هرات داشت. سالهاى کودکى عباس در همین تختگاه پر آوازه خراسان گذشت؛ در همانجا، و در همان سالهاى کودکى، مدتها حکومت اسمى خراسان به او تعلق داشت و از همان دیار هم بود که در آغاز جوانى، عازم تختگاه صفوى در قزوین شد و تخت و تاج پدر را در عهد حیات او به دست گرفت.
هنگام دست یابى به تاج و تخت صفویان هجده سال داشت و به سعى امراى قزلباش خراسان که در واقع بر پدر او شوریده بودند به تخت سلطنت نشست «ذى‏الحجه 996 ق / 1588 م». هنگام جلوس او بر تخت سلطنت، اغتشاش و آشوب ناشى از سستى و بى لیاقتى پدرش سراسر ایران را فرا گرفته بود. خراسان از همان هنگام که او عازم قزوین شد، عرصه تاخت و تاز ازبک واقع شد. عبدالله خان ثانى، فرمانرواى ازبک، این تختگاه خراسان را با وجود یک مقاومت طولانى هشت ماهه در برابر محاصره او، از دست حکام قزلباش بیرون آورد. پسرش عبدالمؤمن خان، حتى مشهد را هم بر قلمرو ازبکان افزود و دامنه تاخت و تاز را تا نواحى قومس و بسطام کشاند. شروان و گرجستان و حتى لرستان هم تحت اشغال یا نظارت آنها قرار داشت. در دولتخانه قزوین هم قدرت واقعى در دست مرشد قلى خان استاجلو متمرکز بود که خود را مربى پادشاه جوان مى‏دانست و حتى گه گاه به او تحکم نیز مى‏کرد.
حضور سران قزلباش که در توطئه قتل برادرش حمزه میرزا دست داشتند و برخى از آنها حتى متهم به دخالت در قتل مادرش مهد علیا بودند، جو دربار را براى وى آزار دهنده مى‏کرد و قدرت و نفوذ این قاتلان را براى خود نوعى کابوس موحش مى‏یافت که بدون دفع آنها حفظ حیات و دوام سلطنت برایش غیر ممکن یا آکنده از تشویش و تزلزل بود.
با آنکه هنوز کم تجربه و جوان بود، غریزه حفظ حیات و تجربه سرنوشت پدر و برادر، این اندازه به او آموخته بود که تمام این عوامل تهدید و خطر را نمى‏توان یک باره از میان برداشت و باید با سعه صدر، یک به یک و به نوبت ، از سر راه دور کرد. بدین گونه از احتمال اتحاد آنها بر ضد خویش در امان ماند. شاه عباس با حوصله و تأنى، سران گستاخ و نافرمان قزلباش را که مادر و برادرش به تحریک یا مداخله آنها به قتل رسیده بودند، به کمک مرشد قلى خان از بین برد. خود مرشد هم که مزاحم قدرت او بود و دخالتش در جزییات امور عرصه را بر وى تنگ مى‏کرد، به تدبیر و حیله، در اولین فرصت از میان برداشت؛ بدین گونه، نیروهایى را که در داخل دربار قدرت او را تهدید یا محدود مى‏کرد، به تدریج سرکوب کرد و در آنچه به کار فرمانروایى مربوط مى‏شد به قدرت مطلقه که لازمه استبداد او در تمام امور فرمانروایى بود، دست یافت. سرکشان داخلى را هم به مجرد آن که فرصت مناسب براى سرکوبى آنها برایش حاصل شد، دفع یا آرام کرد و خود را براى مبارزه با تهاجمات خارجى که قلمرو او را از شرق و غرب اشغال یا مورد تهدید قرار داده بودند آماده یافت.
این دشمنان خارجى، هر دو اهل تسنن و هر دو مهاجم بودند و چون به شدت تعصب ضد تشیع داشتند، احتمال اتحاد آنها و درگیر شدن شاه عباس در دو جبهه، متضمن خطر و ریسک فراوان بود. پادشاه قزلباش که شروع جنگ همزمان در دو جبهه را با دشمنان خود، محرک حصول اتحاد مابین آنها مى‏یافت، ترجیح داد اول با دولت عثمانى که قواى آنها در آذربایجان به تختگاه او در قزوین نزدیکتر بود و درگیرى با آنها دشواریهاى بیشترى داشت، کنار بیاید؛ تا براى دفع ازبکان که فقدان ارتش منظم و قدرت منسجم بودند؛ بدین سان، جنگ با قواى ازبک را آسانتر یافت و با آسایش خاطر به آن دست زد. از این رو، حیدر میرزا، برادر زاده خود را که بعد از کشته شدن پدرش حمزه میرزا به موکب او پیوسته بود، جهت مذاکره صلح نزد سلطان عثمانى فرستاد. در معاهده صلحى که بسته شده شاه جوان، ولایات آذربایجان، کردستان، شروان و گرجستان را که در دست قواى عثمانى بود، به آنها واگذاشت، تا در وقت مقتضى آنها را باز پس گیرد و در عین حال مانع اتحاد آنها با ازبکان شود.
شاه عباس اول و سرکوب مخالفان
عبدالمؤمن خان، معروف به خان خرد، پسر عبدالله خان دوم که در حوالى خراسان مشغول تاخت و تاز بود، به محض شنیدن خبر حرکت پادشاه قزلباش از تهران، با عجله آن دیار را ترک و به ماوراءالنهر بازگشت «1005 ق / 1596 م». شاه عباس که نیازى به تعقیب او در آن سوى جیحون ندید، چندى در خراسان، کرمان و یزد به تنبیه سرکشان و برقرارى نظم در داخل مملکت پرداخت. در عین حال، هم به تسخیر لرستان که در دست بازماندگان امراى لر کوچک بود توفیق یافت و هم حکام محلى ولایت استمداد را در مازندران به اطاعت درآورد. چون در همین ایام، عبدالمؤمن خان که بار دیگر در خراسان به تاخت و تاز مشغول بود به دست امراى خود به قتل رسید و خراسان همچنان عرصه غارت ازبک ماند، شاه، بار دیگر، لشکر به خراسان برد و مشهد را در محرم 1006 ق / اوت 1597 م گرفت و ازبکان را به سختى شکست داد؛ پس از آن تاخت و تازى در ماوراءالنهر کرد و خراسان را از دست راهزنى و غارتگرى قوم ایمن ساخت.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی