دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مفهوم دانش :
دانش ،نه داده است و نه اطلاعات ،هر چند که به هر دو مربوط بوده و تفاوت آنها لزوما ماهوی نیست و صرفا از نظر مراتب با هم متفاوتند .
سردرگمی درباره مفهوم داده ،اطلاعات و دانش – تفاوتها و مفاهیم آنها هزینه های زیادی را بر مبتکران طرحهای فنی تحمیل کرده است و در عین حال نتایج مورد نظر آنان را محقق نکرده است. گاهی ،شرکت ها تا پیش از سرمایه گذاری وسیع در زمینه سامانه ای خاص ،اصولا به درستی نمی دانند چه می خواهند.
جان استوارت میل اقتصاددان انگلیسی معتقد است که بین افزایش تولید و علم رابطه وجود دارد. فرض وی این بود که دانش مهم ترین عامل ایجاد پویایی اجتماعی – اقتصادی و توسعه ثروت است.
هدف اولیه علم یا محقق ،روشن ساختن مسئله ای است که با آن مواجه شده است و هدف غایی او دست یابی به نظریه یا قانون علمی جهان شمول است.
علم در لغت به معنی معرفت و دانش است و به هر نوع آگاهی انسان نسبت به پدیده ها اطلاق می شود. علم دارای دو مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام علم،Knowledge به معنی دانستن در مقابل جهل است. این واژه وقتی به کار می رود که انسان نسبت به موضوعی آگاهی پیدا می کند که از قبل این آگاهی را نداشته است. مفهوم خاص علم (Science) به معرفتی اطلاق می شود که با روشهای تجربی اثبات و تایید شده باشد.
کارل پوپر ،فیلسوف علم ،استدلال کرد که علم از طریق ابطال پذیری داعیه های دانشی خود (که نظریه ها ،پیش بینی ها ،و حدس ها را در معرض آزمونهای متوالی قرار می دهد. )پیشرفت می کند.
تعریف کاربردی دانش :
برخی محققان،علاوه بر"اطلاعات" و " دانش " که کم و بیش القا کننده مفهوم آگاهی و دانش هستند، از واژه های دیگری نیزاستفاده می کنند. مثلا به تشریح مفاهیمی نظیر : عقل َ،بصیرت ،اراده ،عمل و نظایر آنها می پردازند.
دانش:
اکثر مردم ،بطور شهودی فکر می کنند که دانش ،وسیع تر ،عمیق تر و غنی تر از داده ها و اطلاعات است.مردم معمولا هنگام گفت و گو درباره صاحبان دانش ،تصویر کسانی را ارائه می دهند که در زمینه ای خاص دارای اطلاعاتی زیاد ،عمیق و قابل اعتماد بوده و اشخاصی هوشمند و تحصیل کرده اند. مردم غالبا لفظ " دانشمند " یا دانشور" را برای یادداشت ،کتاب راهنما " و یا پایگاه اطلاعاتی به کار نمی برند،حتی اگر این موارد به وسیله افراد صاحب دانش تدوین شده باشند.
از آنجا که معرفت شناسان ،تمام عمر خود را صرف درک و فهم واقعیت "دانستن و دانشمندی " می کنند،ما را از پرداختن به این امر بی نیاز می سازند.
دانش از اطلاعات و اطلاعات از داده ها ریشه می گیرند. تبدیل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است. این تبدیل ها از طیف واژه های زیر –که در انگلیسی همگی با حرف (C)شروع می شوند- صورت می پذیرند:
• مقایسه Comparison
• عواقبConsequences
• ارتباطات Connections
• گفت و گوConversation
دانش در عمل :
دلیل ارزشمند دانستن دانش ،عملی تر بودن آن در مقایسه با داده و اطلاعات است. دانش را می بایستی با اعمال و تصمیم گیری هایی که به بار آورده است ارزشیابی کرد . مثلا دانش بهتر از داده و اطلاعات می تواند تاثیر چشمگیری بر کاهش هزینه ها و طراحی محصولات جدید داشته باشد. از دانش می توان در تصمیم گیری های موثر تر در مورد راهبرد ها ،رقبا ،مشتریان ،کانالهای توزیع ،تولیدات و چرخه های حیات خدمات استفاده کرد .
دانش دارای قابلیت حرکت در مسیر عکس خود است،یعنی با از دست دادن ارزش ،به اطلاعات و سپس داده تبدیل می شود. یکی از دلایل اصلی این اتفاق که آن را دانش زدایی می نامیم ،حجیم شدن دانش است.
ویژگیهای دانش
علم ،معرفتی است منظم که با روشهای معین به دست می آید و قوانین یا روابط پایدار بین پدیده ها را بیان می کند.
علم و معرفت علمی تصادفی حاصل نمی شود،بلکه با روشهایی منظم و سنجیده به وجود می آید. بنابراین معرفت علمی اختصاص به فرد یا افرادی معین ندارد و کسی که مبادی و روشهای علمی بیاموزد و به کار بندد ،می تواند علم را دریابد.
قانون علمی می تواند معتبر ترین تکیه گاه انسان باشد. هیچ حقیقتی مانند علم ،مورد توافق مردم مکانها و زمانهای گوناگون قرار نمی گیرد.
با این وصف ،هر قانون علمی در عین حال که انعکاس دهنده واقعیتهاست به مرور زمان تکامل می یابد و هستی را وسیع تر ،دقیق تر و عمیق تر آشکار می کند.
ارزشها و باورها
گنجاندن ارزشها و باورها در مباحث دانش سازمانی ممکن است عجیب جلوه کند. عده ای ،سازمانها را پدیده هایی عینی و خنثی پنداشته و هدف آنها را صرفا تولید کالا و یا ارائه خدمات می دانند. این هدفها شاید با ارزشها در ارتباط باشند،اما باورها و ارزشها تاثیر بسزایی دردانش شرکتها و سازمانها دارند. به هر حال ،سازمانها از افرادی تشکیل شده اند که باورها و ارزشهای آنها به ناگزیر بر رفتار و اعمال آنها موثر خواهد بود. شرکتها ،دارای سوابقی هستند که تحت تاثیر رفتارها وگفتارهای ناشی از ارزشها به وجود آمده اند.
ارزشها و باورها از عناصر پدید آورنده دانش به شمار می آیند. ارزشها و باورها زوایای نگرش ما را به وجود می آورند و در واقع حکم می کنند که چه پدیده هایی را مشاهده و جذب کنیم و از فرایند به چه نتایجی برسیم . انسانها با باورهای متفاوت ،مسائلی متفاوت را در شرایط و موقعیتهای یکسان،ملاحظه کرده و دانش خود را بر اساس باورهای خویش سازماندهی می کنند. کسی که برای هیاهوی زندگی شهری ارزش قائل است،ممکن است تنوع و جنبش را در خیابانهای شلوغ شهر مشاهده کند،اما کسی که سکوت زندگی روستایی را ترجیح می دهد،ممکن است همان صحنه را بی نظم و خطرناک ببیند.
اندوخته غنی دانش
بازارهای دانش بر خلاف بازارهای کالا، با هر مبادله ای که صورت می گیرد بر سرمایه کلی دانش سازمان می افزایند. فروشنده دانش با عرضه کالای خود، دانش خویش را از دست نمی دهد. او با عرضه دانش نه تنها بر اندوخته کلی دانش سازمان می افزاید، بلکه چه بسا برخی از کاستی های علمی خود را اصلاح کرده و در عین حال باعث دانش آفرینی یا دانش زایی می شود. دانش دریافتی در کنار دانش موجود، تعامل، تفکر و نظرات جدیدی را ایجاد می کند که نه خریدار و نه فروشنده قبلاً احاطه ای بر آنها نداشته اند. یکی از منابع اصلی دانش جدید تحت عنوان «دانش آفرینی» است.
دانش آفرینی
لحظه های تلخ، ارزش علمی دارند. یادگیرنده خوب، هیچ گاه این لحظه های ناب را از دست نمی دهد.
ralph waldo emerson رالف والد و امرسون
همه سازمان های سالم دانش را خلق و از آن استفاده می کنند. سازمان ها بر اثر تعامل با محیط پیرامون خود، اطلاعاتی را جذب و آن ها را به دانش تبدیل می کنند. سپس این دانش را با تجربیات، ارزش ها مقررات داخلی خود درهم می آمیزند تا به این ترتیب مبنایی برای اقدامات خود به دست آورند. سازمان های سالم، مسائل را حس می کنند و به شرایط پاسخ می دهند. سازمان بدون دانش نمی تواند خود را سازمان داده و به عنوان شرکتی زنده و پویا، حفظ کند.
آن چه که بسیار مهم است (آگاهی) و(دانش آفرینی آگاهی) و (دانش آفرینی آگاهانه) است، یعنی همان فعالیت های مشخصی که انجام می دهند و طرح هایی که برای افزایش سرمایه دانش شرکت اجرا می کنند. به طور کلی، این امور کمترین فعالیت های نظام یافته در زمینه (مدیریت دانش) بوده اند.
کسب دانش
به هنگام صحبت درباره (دانش آفرینی)، به همان اندازه که منظور (دانش کسب شده) به وسیله شرکت است، (دانش خلق شده) در درون آن نیز مدنظر است. (دانش کسب شده) حتماً نباید دانشی تازه خلق شده در جهان باشد، بلکه ممکن است صرفاً برای سازمان دانشی نو به شمار آید. شرکت ها به دلایلی مختلف شرکت های دیگر را می خرند؛ مثلاً به منظور کسب درآمد بیشتر، رسیدن به اندازه ای راهبردی، یافتن ترکیب محصولات جدید، دستیابی به بازارهای جدید و بهره برداری از تخصص مدیران ارشد (البته با توجه به مقوله کسب دانش). شرکت های خریدار گاهی با توقع کسب سود بیشتر از طریق افزایش دانش شرکت خریداری شده به سرمایه دانش خود، بها و قیمت بیشتری بابت خرید شرکت پرداخت می کنند.
خرید «لوتوس» به وسیله «آی. بی. ام» در ۱۹۹۵ شاهد مثالی تازه در تأیید این نوع خریده است.
آی. بی. ام، مبلغ ۵/۳ میلیارد دلار یعنی ۱۴ برابر بیش از ارزش دفتری شرکت لوتوس (۲۵۰ میلیون دلار) برای به دست آوردن آن پرداخت کرد. واضح است که آی. بی . ام این بها را برای به دست آوردن درآمدهایی نپرداخته است که (لوتوس) با عرضه (نوتز (nnotes)) و دیگر محصولات جدید خود کسب می کرد. ۲۵/۳ میلیارد دلار بهای اضافه ای که آی.بی.ام به لوتوس پرداخته است، نشان می دهد که دانش منحصر به فرد لوتوس در مورد نوتز و دیگر کاربردهای مشترک نرم افزاری از نظر آی.بی.ام بسیار ارزشمند بوده است. در واقع مغزهایی که (نوتز) را به وجود آورده اند، از نرم افزارهای یاد شده باارزش ترند، چرا که از قدرت پیش بینی نسل بعدی نرم افزارهای ارتباطی و تسهیم اطلاعاتی برخوردار بوده و دارای مهارت ها، تجربیات و خلاقیت هایی هستند که (آی.بی.ام) برای استفاده از دانش خود به منظور ورود به دنیای جدید نرم افزارهای گروهی، به آنها نیاز دارد. نظر و عقیده ضمنی (آی.بی.ام) این است که توانایی های (لوتوس)، در واقع دانش آن، خالق ارزش هایی بیش از نتیجه حسابگری های محض مالی است.
اصولاً شرکت ها در چارچوب فرهنگ خاص خود به خلق دانش می پردازند، بنابراین (فرهنگ) همواره بیش از دیگر منابع سازمانی در برابر انتقال دانش مقاومت می کند.
تلاش برای اندازه گیری ارزش دانش، حداقل نشان دهنده آن است که دانش نوعی سرمایه و دارایی تلقی می شود و در عین حال اندازه گیری کمّی آن کاری دشوار است. (سید شافلر sid schoeffler) مشاور در ارزیابی دانش و یکی از مبتکران روش "پیمز pimes" که شیوه ای برای سنجش موفقیت های راهبردهای بازاریابی است، ثابت کرده است که ترازنامه شرکت تنها ۲۰ تا حداکثر ۲۵ درصد از ارزش واقعی شرکت را نمایش می دهد. به بیانی دیگر، به عقیده او راه مشخص و قابل قبولی برای تحلیل دقیق ارزش بخش اعظم شرکت وجود ندارد. مؤسسه های تجاری و اقتصادی مثل (fasb) ، (gatt) ، (oecd)، (ec)و سازمان های دولتی امریکا، در حال صورت بندی آرایه هایی بر پایه اطلاعات مالی موجود به عنوان سیستم های مقدماتی برای ارزیابی دانش هستند. با ادامه این تحقیقات و به دست آمدن ابزارهای تحلیلی بهتر، بازار شرکت ها از کارآیی بیشتری برخوردار خواهد شد و خریدهای انجام شده بر پایه دانش قابل اندازه گیری، رو به فزونی خواهد نهاد.
اگر دست اندرکار دانش باشیم، ضرب المثل معروف "دزدی خوب، نیمی از کار است"
را منطقی درست تلقی خواهیم کرد ممکن است متوجه نباشید که دانش مورد
نیاز خود را قبلاً از در بیرون رانده اید
اصول اولیه رمزگذاری دانش
نخستین مشکل مطرح در رمزگذاری این است که دانش را چگونه رمزگذاری کنیم تا ویژگی های متمایز خود را از دست ندهد و در ضمن به اطلاعات یا داده هایی مثبت تبدیل شود. به بیانی بهتر، دانش به ساختار نیاز دارد، ولی ساختار زیاد قاتل دانش است. شرکت هایی که می خواهند در رمزگذاری دانش موفق باشند بایستی چهار اصل زیر را مدنظر قرار دهند :
۱. مدیران می بایستی مشخص سازند که دانش رمزگذاری شده باید به کدام هدف های تجاری معطوف باشد (مثلاً شرکت هایی که دغدغه آنها نزدیکی بیشتر به مراجعان است، شاید رمزگذاری دانش مربوط به مراجعان خود را مقرون به صلاح بدانند).
۲. مدیران می بایستی بتوانند دانشی را که آنان را به هدف های مورد نظرشان هدایت می کند در هر شکلی که هست به درستی شناسایی کنند.
۳. مدیران دانش باید فایده و ارتباط دانش با هدف ها را مبنای رمزگذاری آن قرار دهند.
۴. رمزگذاران باید وسیله ای مناسب برای رمزگذاری و توزیع دانش عرضه کنند.
یافتن منابع دانش برای رمزگذاری آن بی تردید از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر ندانیم منشاء دانش کجاست و آن را نیابیم، مثل این است که ندانیم خود دانش چیست. طراحی نقشه منبع دانش شرکت بخش مهمی از روند رمزگذاری است. به محض یافتن منبع دانش می بایستی آن را برای درک اهمیت. کاربرد و کیفیت آن در سازمان ارزشیابی کنیم. آیا منشاء دانش مورد نظر، دانش مکتوم، غنی و پرورش یافته یک متخصص است یا دانش صریح، کلی و مبتنی بر قوانین؟ یا مابین آنها قرار دارد؟ این که آیا می بایستی در دانش دخل و تصرف کرد، به اهمیت آن بستگی دارد، بی گمان آن چه باید با دانش انجام دهیم، به نوع آن بستگی دارد. ارزشیابی دقیق اگر چه کار زیادی می برد. به مهارت مهم و دانش شرکت نیاز دارد و بسیار پرهزینه است، اما برای رمزگذاری موفقیت آمیز دانش شرکت اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. هزینه بالای ارزشیابی، دلیل عمده تأکید بر هدف یا هدف هایی مشخص است.
اهمیت دانش مدیریت
مدیریت د رعهد قدیم به صورت آزمایش و خطا بوده و اطلاعات سازمان یافته دراین مقوله وجود نداشته است و تنها از طریق آثار تاریخی و سخنان متفکران و حاکمان آن روزگار می توان به مباحث مدیریتی پی برد. هرچند مدیریت ،از پدیده هایی است که جامعه بشری از آغاز پیدایش ،به علت اجتماعی بودن زندگی انسانها با آن روبه رو بوده است.
به طور کلی می توان گفت در طول تاریخ حیات بشری ،مدیریت به سه دوره تکامل (پیش نوگرایی ،نوگرایی و فرانو گرایی )تقسیم شده است. دوره پیش نوگرایی از نظر زمانی از ده هزار سال قبل از میلاد شروع و تا سال 1450 میلادی ادامه داشته است. از ویژگیهای این دوره غیر علمی بودن فعالیتهای مدیریتی بوده است. دوره نوگرایی ،سالهای 1450 تا 1960 است که عمدتا از روش شناسی مبتنی بر عقل و تجربه در فعالیتهای مدیریتی استفاده می شد و دانشمندان مدیریت به دنبال قانونمندی و جهان شمول کردن نظریه های خود بودند. در عصر فرا نوگرایی ( پست مدرنیسم ) دانشمندان به دنبال اجرای روشهای علمی در مدیریت بوده اند(هرچند این حرکت تا حدودی در دوره قبل صورت پذیرفته بود) اما نظریه های گذشته دارای کمال نبود. این دوره از دهه 1960 شروع شده است ( در برخی از متون اشاره شده است که پایان دهه شصت و آغاز دهه هفتاد میلادی نقطه ظهور پست مدرنیسم است). این پدیده یکی از مهمترین جنبش های قرن بیستم محسوب می شود. محور قرار گرفتن دانش ،جزء ویژگیهای این جامعه است و اهمیت علمی شدن سازمانها و به عبارتی ظهور سازمانهای دانش مدار و کارکنان و مدیران دانشی از پدیده های این عصر است. بنابر این استفاده از روشهای تحقیق مبتنی بر دانش در جهت تحقق اهداف جامعه فرا نوگرا و تکامل آن و کمک به مدیران برای شناسایی مشکلات سازمانی و و بهبود آن بسیار موثر بوده است.
ارتقای دانش از طریق ابزارهای فنی
ابزارهای متنوعی وجود دارند که میتوان از آنها برای ایجاد ارتباطات آموزشی یا یادگیری، مدلهای توصیفی، و همچنین کنترل مدیریت دانش استفاده کنیم. ابزارهای یادگیری جدیدی در حال ظهور هستند که ابعاد فنی بر قابلیتهای فکری انسان ارائه میکنند، به این معنی که مکانیسمی برای ایجاد سیستمهای پایدار مدیریت دانش ارائه میکنند. با این ابزارهای جدید، بخشی از دانش میتواند در یک برنامه نرمافزاری تجسم پیدا نموده و برای عوامل هوشمندی که در قسمتهای مختلف سازمان قرار دارند، دسترسپذیر گردند. ایجاد چنین سیستمی مستلزم آن است که دانش دسترسپذیر، قابل درک و همچنین قابل ذخیره توسط افراد هوشمند باشد. در سالهای گذشته پیشرفتهای مهمی در تکنولوژی اطلاعات رخ داده است که قابلیتهای جدیدی برای فرایند مدیریت دانش داشتهاند. به عنوان مثال، واسطههای پیشرفته کامپیوتر ی، ظرفیت بیشتر ذخیره، پیشرفت در رهیافتهای مهندسی دانش، سیستمهای تقویت تصمیمگیری و سیستمهای حمایت از تصمیمگیریهایی که به وسیله کامپیوتر حمایت میگردند کمکهای سودمندی نمودهاند. ظهور سیستمهای حمایت عملکرد یکی از مهمترین این رهاوردها میباشد (گری، 1991)
تعداد زیاد کامپیوترهای شخصی و شبکههای ارتباطی به سازمانها این اجازه را داده که دانش جدید را به دست آورده و یا حفظ نموده و آن را در راستای نیل به موقعیتهای رقابتی برتر مورد استفاده قرار دهند (حلال و اسمیت، 1998؛ تاپ اسکاپ، 1996).
با استفاده از یک شبکه کامپیوتری، حتی مدیرانی که در نقاط مختلف جغرافیایی قرار دارند، اما دارای اهداف مشترک هستند، میتوانند ضمن تبادل افکار، از تلاشهای مبتکرانه یکدیگر سود برده و یا آنها را با هم درآمیزند، و این فرایندی است که سدهای مکانی و زمانی را شکسته است. این شبکه که شامل سیستمهای دانش و عوامل هوشمند و کامپیوتر میباشد، با کمک همدیگر میتوانند به اشاعه داده، اطلاعات، و دانش کمک نمایند.
تکنولوژی اطلاعات
الگوهای کار مدیریتی با رواج تکنولوژیهای ارتباطی جدید تحت تأثیر قرار گرفتند و قدرت دانش، امروزه، اساساً به عنوان یک دارایی سازمانی محسوب میگردد. تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی ذاتا مکانیسمهایی قدرتمند (توانمند) در انتقال اطلاعات هستند و این امر باعث میگردد که راههای بهدست آوردن دانش ممکن گردد. تکنولوژی اطلاعات تأثیر بسیار زیادی در توسعه صنعتی داشته است. به عنوان مثال، در حوزه حسابداری هزینه، استفاده از کامپیوتر، دانش بهتری درخصوص عوامل مؤثر بر مصرف مواد اولیه به دست میدهد، و دستورالعملهای جدید برای مدیریت تولید میتواند ارائه گردد. به ویژه، به نظر میرسد که بعضی از سازمانها به طور مناسبی از پتانسیلهای گسترده تکنولوژی اطلاعات بهرهبرداری کردهاند، و این ناشی از رویکرد سیستمها به فرایند و طراحی محصول میباشد.
به علاوه امکان استفاده از مزایای مدیریتی بهتر از جریان روبه افزایش افقی اطلاعات در داخل و همچنین بین تهیهکنندگان و مشتریان میسر شده است. امروزه، تکنولوژی اطلاعات برای کنترل گردآوری دانش وتوسعه آن به کار میرود. تکنولوژی اطلاعات، نشر و تمرکز دانش را امکانپذیر ساخته و مدیران سطوح بالا را قادر ساخته که اطلاعات را با سرعت و دقت بیشتری به دست آورند، و از سوی دیگر همچنین به مدیران سطوح میانی امکان داده تا آگاهتر باشند و تصمیماتی بهنگام اتخاذ نمایند.
زیرساختهای موجود تکنولوژی اطلاعات از معماری مدیریت دانش حمایت مینمایند. در حقیقت زیرساختهای تکنولوژی اطلاعات باعث میشوند که جمعآوری، تعریف، ذخیره، نمایهسازی، و ارتباط دادن دادهها و اشیای رقومی یا دیجیتالی برای پردازش آنها امکانپذیر گردد تا اطلاعاتی با انعطاف کافی حاصل گردد و از این اطلاعات بتوان در راستای بهبود فعالیتها و حمایت از تصمیمات مدیریت به نحو مطلوبی استفاده کرد.
سیستمهای حمایت از تصمیمات استراتژیک
گراند و گنی دالی در سال 1996 و راس در همان سال معتقد بودند که اگر یک سازمان مصصم است که نسبت به رقبای خود موقعیت استراتژیک داشته باشد، باید توان آن را داشته باشد که از دانش بهرهبرداری نماید و از امکانات، بهتر از رقبای خود سود جوید. این توان به عوامل هوشمند آن سازمان بستگی دارد و در حقیقت باید معتقد بود که به وضوح ممکن است بتوان استراتژی دانش و عملکرد را به گونهای به هم مرتبط کرد که احتمال ایجاد ارزش افزوده وجود داشته باشد. بعضی از شرکتها قادرند که ارتباطات مورد نیاز را بین استراتژی و آنچه که عوامل هوشمند آنها نیاز دارند بدانند، به اشتراک بگذارند و همچنین یاد بگیرند که آنها را در خلال اجرای استراتژی به کار ببرند. دانش میتواند انواع مختلفی داشته باشد که هر یک میتواند بروز نماید. هنگامی که دانش اتفاقی و روشن به اشتراک گذاشته میشود (غالباً به شکل محیط، رقبا، و تجزیه و تحلیل موقعیت)، این امر مدیران را قادر میسازد که فرمولهکردن استراتژیها و تاکتیکهای نیل به اهداف را هماهنگ سازند. از اوایل دهه 70، تعداد روز افزونی از مطالعات در زمینه سیستم حمایت از تصمیمگیری گزارش گردید (اِوم، 1995). این گزارشات بیانگر نیاز به زمینه منسجم و ثابتی برای سیستمهای اطلاعاتی مدیریت هستند. یک طرح مطلوب سیستم حمایت از تصمیمگیری میتواند مجموعه معمولی از عناصر این سیستم شامل محیط، ویژگیهای وظیفهای، الگوهای دسترسی، نقشها و عملکردها، و اجزای آن را شامل شود (آنجر، 1993). به علاوه مدیران مجبورند که تصمیمات خود را در محیطهای پیچیده اتخاذ نمایند و جایگزینهای استراتژیک پیچیده را در نظر داشته باشند. این بدین معناست که فعالیتهای مدیریتی نیازمند یاری سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک میباشند، یعنی مجموعهای از ترکیب کافی از سختافزارها و نرمافزارهای تخصصی (منزروگومس، 1991؛ مرتن، 1991).
سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک میتواند جزئی از مدیریت دانش کارا و به گونهای تعاونی و یکپارچه باشد. به عنوان مثال، برای استراتژی فروش و انتخاب تکنولوژیهای جدید، طراحی سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک باید بر طبق نیازهای مدیریتی و مهارتهای عوامل هوشمند صورت پذیرد. سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک همچنین میتواند در برنامهریزی مؤسسات کوچک مؤثر باشد (نرمن و همکاران، 1993)
دانش کسب شده به وسیله عوامل هوشمند
در یک محیط مدیریتی از نظر مفهومی، عوامل هوشمند به عنوان موجودیتهایی تعریف میشوند که قادر هستند معنای یک وضعیت معین را درک کنند و موقعیتشناس باشند و بر طبق پارهای از دستورالعملها و راهکارها عمل نمایند (روسل و نروی، 1995).
سایر تعاریف موجود اشاره به محیطهایی مینمایند که در آنها سایر عوامل وجود دارند و در آنها فعل و انفعالات متقابلی رخ میدهد (شوهان، 1997؛ ولدریج و جنین، 1995).
این عوامل تعاملی، مالک مقدار زیادی از دانش تجارب حرفهای و عقایدی هستند که میتوانند در اختیار سایرین قرار گیرند و یک مبنایی ایجاد کنند که سرانجام منجر به دسترسی به سطوح مؤثر هماهنگی در خلال این تعاملها گردد. تعاملهای متقابل معنادار در محیطهای پویا نمیتوانند تنها براساس تبادل پیام صورت پذیرند، زیرا دو عامل «اختلال» و «عدم قطعیت» دخالت دارند. به منظور نیل به نتایج بهتر، ارتباط بین عوامل هوشمند باید یک شکل تعاونی به خود بگیرد و به وسیله منابع تکنولوژی اطلاعات حمایت شود. مطالعه عوامل هوشمند، یکی از مهمترین هزینهها در درک عملکرد سازمانها گردیده است. سازمانها برای حفظ سطوح دانش خود به افراد متکی هستند. در حالیکه سیستمهای دانش، عملکرد حرفهای افراد را افزایش میدهند، افراد نیز آماده میشوند تا دانش مورد نیاز سازمان را ایجاد کنند و یا آن را رواج دهند. عوامل هوشمند نقش حیاتی در ایجاد مزایای جدید و اشتراک فعالانه در نوآوریهای منسجم ایفا میکنند، زیرا این امر کلید توسعه سازمانی میباشد (پرسن، 1991).
این عوامل میتوانند به عنوان راهحل امیدوار کنندهای در راستای کمک به روزآمد کردن دانشِ متناسب با سازمان مورد استفاده قرار گیرند (راسموس، 1999؛ اُلری، 1998) مفهوم عامل هوشمند انسانی بر مبنای توانایی فردی قرار دارد، یعنی توانایی فردی برای عملکردن بر طبق قواعد، عقاید، و رویههای حرفهای در شرایط مختلف. این مفهوم همچنین شامل آموزش، تجربه، ارزشها، و مهارتهای اجتماعی میشود. موفقیت سازمانها به وسیله مجموعهای یکپارچه و منظم از قابلیتها تأمین میگردد. گردآوری دانش جدید، عوامل هوشمند را به مشارکت در تعدادی از روابط متنوع دانش و ایجاد دورنماهای متنوعی از یک موقعیت مشابه رهنمون میسازد. این دورنماها میتوانند به گسترش تعداد راهحلهای ممکنه کمک نمایند، که این امر به نوبه خود کیفیت فرایند تصمیمگیری را بهبود میبخشد. دانش موجود میتواند نقطهای آغازین برای انجام تلاشهای خلاقانه باشد و در نتیجه با زمینههای جدید دانش ارتباط برقرار نماید. اگر عوامل هوشمند بتوانند برای حل یک مشکل به پایگاههای اطلاعاتی متعددی دسترسی داشته باشند، میتوانند درک عمیقتری درباره موقعیت به دست آورند و قادر خواهند بود که به طور مناسبتری به فرایند تصمیمگیری کمک نمایند. همچنین عوامل هوشمند منحصر به فرد، خود برای برخورد با مشکلات از فرصتها سود میجویند. در حقیقت، این عوامل به گونهای میتوانند مهیا شوند که دادهها، اطلاعات را به صورت دانش معناداری درآورند؛ دانشی که در دسترس همه بوده و بر استراتژیهای رقابتی تأکید دارند. تحقیقات در مورد عوامل هوشمند و هماهنگی عوامل چندگانه، علاقه بیش از اندازه جوامع تجاری را برانگیخته است (لین و همکاران، 2000). بر طبق این دیدگاه، یک سازمان را میتوان با استفاده از معماری عوامل چندگانه هوشمند بهتر شناخت. توسعه، تجزیه و تحلیل، هماهنگی، و فعل و انفعالات در بین عوامل هوشمند متعدد، امکان درک بهتر فرایند مدیریت دانش را میسر میسازد. تعاملهای معنادار در محیطهای پویا، صرفاً بر مبنای مبادله پیام نمیتواند صورت پذیرد و این ناشی از اختلال و عدم قطعیت میباشد. ارتباط بین عوامل هوشمند باید شکل تعاونی به خود گیرد و به وسیله منابع تکنولوژی اطلاعات حمایت شود. در این راستا میتوان از معماری عامل چندگانه برای تقویت نقش هر عامل در فرایند تصمیمگیری استفاده کرد. این معماری به ساختار هر سازمان بستگی دارد و هدف عمده هر عامل باید تلاش برای حصول به سطح بهتری از دانش از طریق افزایش فعالیتهای یادگیری باشد، در حالیکه ابتکار و خلاقیت بالقوه نیز اعمال میگردد. خلاقیت تیمی به عوامل خلاّق فردی بستگی دارد، و از جانب محققانی که سرگرم بررسی مشکلات فاقد ساختار هستند، توجه زیادی دریافت داشته است (آمابای و همکاران، 1996).
در حقیقت تیمها میتوانند ترکیب مؤثری از عوامل هوشمند را گرد هم آورند، و مجموعه مناسبی از دانش، اطلاعات، مهارتها، و ارائه راهحلها را در خصوص مشکلات و مسائل غیر قابل پیشبینی دارا باشند. کیفیت نتایج آنها به این امر بستگی دارد که به چه اندازه دانش افراد میتواند در بین عوامل هوشمند جریان پیدا نماید (فوندر اسپک و اسپیچ کِروت، 1997؛ ویک، 1995).
تعریف مدیریت
مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.
واقعا باید گفت ؛که در ابتدا انسانها درباره مدیریت چقدر میدانند؟دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگررا ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت است . و بخشی را که موجب به کار بستن اندوختها در شرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نامند. "به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن .
نظریه نقشهای مدیریتی
جدیدترین نظریه مدیریت نظریه نقشهای مدیری است اساس این نظریه این است که آنچه را مدیر انجام میدهد باید ملاحظه نمود و بر پایه چنین ملاحظاتی فعالیتها یا نقشهای مدیری را معین کرد . آدیزس (adizes ) با مطالعه مدیریت برای اداره موثر هر سازمان چهارنقش « مدیر تولید ـ اجرای ـ ابداعی و ترکیبی » را لازم میداند هر یک از این نقشهای مدیری با یکی از خرده سیستم و یک سیستم اجتماعی ارتباط دارد . زیرا هر نوع سازمانی خواه بازرگانی،صنعتی یا اداری یک سیستم اجتماعی است و بیشتر خرده سیستم های اجتماعی مرکب از خرده سیستم های به هم پیوسته زیادی هستند . که شامل خرده سیستم های انسانی ، اجتماعی ، اداری ، ساختاری ، اطلاعاتی ، تصمیم گیری و تکنولوژی اقتصادی است . ادریزس این چنین استدلال می کند که به طور کامل هر چهار نقش را ایفا کنند و هیچ گونه سبک مدیری غلط نداشته باشند اندکند زیرا چنین مدیری باید تکنسینی عالی ، رئیس ،مبتکر و نیز ترکیب کننده باشد. هر مدیری با توجه به نوع کار سطح سازمان و شرایط محیطی به درجاتی از مهارتها ی مدیری نیاز دارد . مدیریت به شکل یک هرم است که در پایین ان عالی ،در وسط میانی ، در بالا عملیاتی ؛مدیران عملیاتی ،این مدیران سرشان بسیارشلوغ است و مراجعه مکرر افراد موجب انقطاع کارشان می شود . و اغلب مجبورند برای نظارت در رفت وامد باشند و برای پرسنل خود ماموریتهای کاری خاص تعیین کنند وبا برنامه عملیاتی تفصیلی کوتاه مدت طرح ریزی کنند.
مدیران میانی؛ انها به طور مستقیم به مدیریت رده بالا گزارش میدهند کارشان مدیریت بر سرپرستا ن است و نقش حلقه واسطی را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند بیشتر وقتها به تحلیل دادهها ،اماده کردن اطلاعات برای تصمیم گیری تبدیل تصمیمهای مدیریت عالی به پروژههای معیین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی است . مدیریت عالی ؛ مدیری که در نقشهای عملیاتی و میانی موفق بوده و عملکرد کلی واحدهای عمده را ارزیابی می کنند و درباره موضوعات و مسائل کلی با مدیران سطح پایین به تبادل نظر می نشینند و بیشتر وقتشان را با همکاران یا افراد خارج از سازمان واندک زمانی را با افراد زیردست می گذرانند.
هرمدیری باید خلاقیت داشته باشد خلاقیت یعنی به کارگیری توانایهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید تداوم حیات سازمانها به باسازی انها بستگی دارد؛ باسازی سازمانها از طریق هماهنگ کردن اهداف یاـ وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشهای حصول این اهداف انجام می شود.
ماکسیم گورکی می گوید :اگر کار تفریح باشد زندگی لذتبخش است و اگر وظیفه باشد زندگی بردگی است.
خلاقیت مدیران
هر مدیری باید خلاقیت داشته باشد خلاقیت یعنی به کارگیری توانای های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید . تداوم حیات سازمان ها به باسازی آنها بستگی دارد باسازی سازمان ها از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روش های حصول این اهداف انجام می شود.
چه کسی خلاقیت و نوآوری می کند ؟
هر انسان مدیر یا غیرمدیری از استعداد خلاقیت برخوردار است بنابرین نباید خلاقیت فقط در انحصار مدیران خاصی باشد زیراآنچه که محکمتر از وجود استعداد خلاقیت است جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور آن است که در صورت آزاد سازی ذهن از پیش فرض ها و الگو های زنجیرهای ذهنی در مدت کوتاهی توان خلاقیت و به کارگیری فکر های نو در عمل را می توان دو برابر افزایش داد.
مدیریت موفق و مؤثر
مدیریت موفق و مؤثر عبارت است ؛ از کسب اهداف سازمانی یا چیزی بیش از آن . " ویلیام جمیز" با تحقیقی که درباره انگیزش انجام داد ، به این نتیجه رسید که کارکنان ساعتی ، تقریباً با میزان کاری در حدود20الی 30 درصد توانایی یشان می توانستند شغل خود را حفظ کنند و اخراج نشوند؛ این تحقیق همچنین نشان داد که اگر کارکنان، انگیزش بیشتری داشته باشند تفریباً با 80 الی 90 درصد توانای خود، کارمی کنند . مدیری که بتواند حداقل کار مورد قبول را با استفاده از امکانات مدیری مانند : توبیخ ، کسر حقوق و .... فراهم سازد ؛ مدیر موفق نامیده می شود ولی مدیر مؤثر کسی است که بتواند 80 الی 90درصد توانای های افراد را به کار گیرد.
چگونه می توان مدیرموفق ومؤثری بود ؟
برای موفق و مؤثر بودن ، توانای های ذاتی و اکتسابی معینی لازم است . مدیر مؤثر نیاز به توانایی های فنی ، انسانی ادراکی ، طراحی و حل مسائل دارد . یک مدیر موفق ، نگرش و انگیزه های معینی دارد. پاداش های سازمانی (اضافه حقوق ، ارتقاء و ...) و جو سازمانی بر انگیزه و انگیزش وی اثر دارد . یکی دیگر از موفقیت ، رویدادهای پیش بینی نشده وامدادهای غیبی است ؛ زیرا همیشه توانای های افراد نیست که برای ایشان موفقیت می آورد . بررسی میزان موفقیت و مؤثر بودن هر مدیر بر اساس دیدگاه و معیارهای سازمانی صورت می گیرد.
مدیریت علمی
نهضتی که در تاریخ تحول اندیشه های مدیریت به مدیریت علمی Scientific Management معروف است در اوایل قرن بیستم پدید آمد. در واقع از سال ۱۸۳۲ یعنی زمانی که چالز ببج، نویسنده انگلیسی کتاب خود را تحت عنوان صرفه جویی صاحبان صنایع به رشته تحریر درآورد، آغاز گردید. در حدود ۵۰ سال بعد یکی از صاحبان صنایع امریکا به نام هنری تون فنون و روش های جدید را در اداره امور موسسه صنعتی خود به کاربرد که مورد توجه مهندسان و مدیران هم عصر وی واقع گردید.
از این رو می توان گفت بنیانگذاران این نهضت کارگزاران یا دانشمندان یا مهندسانی بودند که در موسسات صنعتی و دولتی کار می کردند و مهمترین مساله مورد توجه آنان در مدیریت کارایی بود. یعنی بالا بردن سطح تولید و بیشینه سازی بازده، از این رو کوشش آنان بر این بود که اصول مدیریت را با به کارگیری روش های مهندسی در طراحی شغل علمی تر سازند.
مسایل دیگر سطح کار و تولید را با توسل به روش های منظم علمی حل کنند و در این جهت مطالعات اولیه روانشناسان صنعتی که "رویه های آزمایشی انتخاب پرسنل را به کار می بردند به آن ها کمک کرد" در نتیجه در زمینه های طراحی ماشین آلات، روش های انجام کار، گردش کار، نظایر آن دانش و فنون مدیریت را توسعه دادند.
بنیانگذار این نهضت، (فردریک تیلور) که به عنوان پدر مدیریت علمی شناخته شده است (ابتدا کارگر ساده کارخانه بود که ضمن کار از راه تجربه، مهندسی آموخت و به سرعت ترقی کرد و به سر مهندسی کارخانه رسید. او مجموعه عقاید خود درباره مدیریت را در کتاب اصول مدیریت علمی ۱۹۱۱منتشر کرد).
ویژگی بارز: مدیریت علمی، تاکید بر مدیریت در سطح عملیاتی، مطالعه علمی عملیات به منظور تشخیص عوامل موثر بر آن و کشف موثرترین روش انجام کار است.
ویژگی اول: کشف تجربی مهمترین طریقه انجام دادن هر عمل و اجزا متشکله آن تعیین مدت زمان لازم برای انجام عمل، تشخیص بهترین ابزار و ادوات لازم برای انجام عمل و چگونگی به کار بردن آن ها در مرحله معینی از پیشرفت فنون و بالاخره تعیین بهترین طریق جریان کار و توالی عملیات.
ویژگی دوم: تقسیم کار بین مدیران و کارکنان به نحوی که مسوولیت کشف بهترین طرق انجام دادن عملیات و طرح ریزی آن ها، تهیه ابزار و ادوات لازم، قرار دادن مواد و وسایل مورد نیاز در دسترس کارکنان به مقدار مطلوب و در زمان و مکان مناسب و صدور دستورات و ایجاد تسهیلات مورد لزوم دیگر به عهده مدیران می باشد.
منظور تیلور از علم و روش علمی، مشاهده و ارزشیابی منظم است. او معتقد بود که به مدد اصول علمی می توان: فعالیت های تولیدی را تحت نظم درآورد و کارآیی را افزایش داد. او اصول مهندسی انسانی (که شامل مطالعه زمان، حرکت، روش و سایر فنون و ابزار مدیریت علمی است) را مورد استفاده قرار داد و با حذف کلیه عوامل اضافی و نامربوط کار، وظیفه اصلی و حداکثر تخصصی در آن را مورد تاکید قرار داد.
بدین ترتیب ازدیاد تولید در اثر فعالیت بیشتر کارکنان صورت نمی گیرد، بلکه به علت تجزیه و تحلیل کار، ساده کردن کار و حذف عملیات زاید و بررسی حرکات و زما مصروفه در انجام کار عملی می گردد.
خلاصه هدف اصلی تیلور:
بالا بودن سطح تولید و ازدیاد کارآیی، اهمیت کشف (از طریق به کار بردن روش های علمی) قواعد و اصولی که منتهی به صرفه جویی در مصرف نیروهای انسانی و مادی در عمل تولید می گردد، همکاری مشترک مدیران و کارکنان به منظور تحقق بخشیدن با اصول مذکور و لزوم صبر و حوصله در توسعه و تکمیل مدیریت دستگاه است.
مدیریت علمی در واقع فلسفه معینی است که از اصولی به وجود آمده است.
اصول عمده مدیریت علمی
که این اصول را تیلور برای حل مشکلات مدیریت در سطح عملیاتی پیشنهاد کرد، عبارتند از:
۱- گسترش علم آگاهی از کار و ایجاد علم واحدی برای انجام هر عمل به جای روش غیرعلمی متداول جایگزینی اصول علمی به جای معلومات سرانگشتی.
۲- انتخاب کارکنان بر مبنای علمی در نحوه گزینش، آموزش، کارآموزی و رشد کارکنان و افزایش مداوم مهارت آن ها.
۳- هماهنگ کردن علم کار با کارکنانی که بر مبنای علمی انتخاب شده و آموزش دیده اند.
۴- تقسیم منطقی کار و مسوولیت آن میان کارکنان و مدیران که در آن مسوولیت برنامه ریزی و سازماندهی کار بر عهده مدیران است.
در مدیریت علمی تیلور مساله مهم دیگری که به آن توجه داشت انگیزه های افراد، انسان در محیط کار است. به نظر او انگیزه کار در درجه اول ناشی از شوق به درآمد اقتصادی است. از این رو سیستمی برای پرداخت دستمزد پیشنهاد کرد، در آن مزد مستقیماً با کمیت تولید رابطه دارد. مبنای فلسفی این اندیشه بر این آموزه اقتصادی استوار است که انسان «فقط با رفاه اقتصادی» انگیزش پیدا می کند و چون رسیدن به رفاه اقتصادی عموماً از طریق کار و تولید میسر است، لذا سیستم پاداش براساس کمیت بازده افراد را به حداکثر تلاش برای تولید بیشتر تشویق می کند. وی به زمان سنجی و پاداش براساس زمان مصروفه در انجام کار تکیه می کرد.
تعریف: مدیریت دانش
دانش، دارایی واقعی سازمانی است که براساس اصول بازار آزاد فعالیت میکند و بر یکپارچگی در بخشها و اصول خود تأکید دارد. چون مدیریت دانش با ابزارهای فنی و ارزشهای انسانی چندگانه سر و کار دارد میتواند نشان دهد که چگونه سازمانهای آموزشی، سازمانهای هوشمند، و اصولاً مدیریت سازمانی میتوانند فرآیندهای خود را از طریق استفاده از یک رهیافت «دانشمدار» مجدداً طراحی نمایند. عوامل هوشمند (ارزشهای انسانی) و ابزارهای فنی قادر هستند مبنایی برای کارآیی بلندمدت سازمانی دستگاههایی که میخواهند مدیریت دانش را نهادینه سازند، فراهم کنند. مدیریت دانش بصورت روزافزون سودمندتر میگردد، زیرا مدیریت ارزش، سیستمهای هوشمند و عوامل هوشمند را مدنظر قرار میدهد (ولدریج و جنین، 1995). در خلال دهه گذشته، این آگاهی روزافزون حاصل گردیده که سازمانها باید سرمایه معنوی و ابزارهای فنی خود را که در قلمرو اطلاعات قرار دارند به درستی مدیریت نمایند، یعنی اینکه افراد و سیستمهای اطلاعاتی ، به صورت کارا، به کار گرفته شوند. بر طبق بعضی از اظهارنظرها (استوارت، 1997؛ ویگ، 1997)، مدیریت دانش به عنوان یک متدولوژی برای تولید، حفظ، و بهرهبرداری از تمام امکانات مجموعه عظیمی از دانش است که هر سازمانی در فعالیتهای روزانه خود از آنها سود میجوید. دیدگاه دیگری وجود دارد که مدیریت دانش را به عنوان مجموعهای از فرآیندها توصیف میکند که از تولید، توزیع، و بهرهبرداری از دانش بین عوامل مرتبط هوشمند و ابزارهای فنی، چون تکنولوژی اطلاعات و سیستمهای حمایت از تصمیمگیری، حمایت مینماید (لیبوتیس و ولکاکس، 1997). بعضی سازمانها، علاقه زیادی به اجرای فرایندها و فنون مدیریت دانش نشان میدهند و حتی شروع به گزینش مدیریت دانش به عنوان بخشی از استراتژی حرفه خود کردهاند.
مدیریت دانش، مدیریت دانایی یا مدیریت اندوختههای علمی (Knowledge management - KM) در دسترس قرار دادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی است، به گونهای که به هنگام نیاز در اختیار افرادی که نیازمند آنها هستند، قرار گیرند تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و موثرتر انجام دهند. برنامه اجرایی مدیریت اندوختههای علمی بر این سه جزء اصلی بنا میشود:
1. افرادی که تولیدکننده و یا مصرف کننده این اندوختهها هستند،
2. فرآیندهایی که این اندوختهها را مدیریت میکنند،
3. ابزار و تمهیداتی که دسترسی به این سرمایههای علمی را آسان میکنند.
در زبان فارسی تا به حال اصطلاح «مدیریت دانش» برای Knowledge Management متداول بوده است. در زبان انگلیسی اما تفاوت بسیاری بین Science و Knowledge وجود دارد. Knowledge به تمامی آگاهیهای بشر به طور کل اطلاق میشود در حالیکه Science به فرآیند تولید دانش اطلاق میشود] دانش نرم (هنوز) قابل بیان، ساختاردهی، نمایش و مدیریت نیست. تنها دانش سخت را یا دانستههای خاص و یا اندوختههای علمی را میتوان مدیریت کرد.
در این متن، به جای استفاده از واژه دانش در مقابل Knowledge، گاهی از واژه دانایی استفاده شدهاست. این در حالیست که واژه دانایی معانی خاص خودش را در حوزههای گوناگون دیگر همچون فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی نیز داراست. ازآنجا که تحقیقات کاربردی در حوزه مدیریت دانایی نسبتاً جدید است، در این خصوص تعریف خاص و دقیقی که مورد اجماع اکثریت محققین قرار گیرد، هنوز وجود ندارد. آنچه مسلّم است آن که میتوان با آشنایی با تعاریف گوناگون، ابعاد و مصادیق این امر را بیشتر شناخت و آن را بهتر به کار گرفت.
• آغاز به کار در زمینه مدیریت دانش
مدیریت دانش ،می بایستی کار را مسئله تجاری مشخصی که حل آن استفاده از علم را می طلبد ،آغاز کند. روی گردانی مشتریان ،محصولاتضعیف ازلحاظ طراحی ،ریزش نیروی انسانی کلیدی و نرخ برد کمتر برای کارهای خدماتی ،از جمله مشکلات تجاری مشخصی هستند که می توانند بیانگر ضعف مدیریت دانش باشند. رسیدگی به این مکلات شناسایی و تشخیص اجزای دانشی هر کدام و استفاده تجاری از نتایج حل آنا به عنوان توجیه گر فعالیتهای دانش ،به خوبی می تواند راه استقرار مدیریت دانش و پیشرفت آن راهموار سازد.
مهمترین عوامل دخیل در تعیین مبدا حرکت ،اهمیت قلمرو دانش خاص برای شرکت و امکان پذیری طرح است. مثلا دانش مشتریان بی تردید برای اکثر سازمانها جنبه ای حیاتی وطبعا سود آور دارد.
مدیریت دانش شامل بسیاری ازعملیات انتزاعی میشودکهشایدنهایتا به صورت رفتارهاییتغییر یافته ونتایجی ملموس (سود مالی) نمودنیابند.مثلا تهییهنقش دانش به خصوص زمانی که همراهباجزئیات است،میتواندوقتو پول هنگفتی راجذبکند. همانطور کهبسیاری ازمدلهایداده های شرکت که به دلیل پیچیدگی زیاد در طراحی سامانه های اطلاعاتی به نرفتند، شایداستفاده از نقشههای پیچیده و دارای زئیات زیاددانش نیز از محدوده توانایی شرکت فراتر باشد .به همین دلیل است که شروعی آرام – تهیه نقشه دانش با کمترین جزئات برای حوزه دانش مشخص و نسبتا محدود – بی اندازه اهمیت دارد. به بیانی دیگر ،برای شروع و بهره گیری از مفهوم مدیریت دانش ،محتاطانه وفقط در حد ضرورت پیش بروید. برای پیشرفت درزمینه مدیریت دانش معمولا به جای تمرکز بر یک مقوله پیگیری جند مقوله درجند جبهه فنی ،سازمانی وفرهنگی ،پیشنهاد می شود. دانش ،پدیده ای بسیار پیچیده است و نمی توان به ریشه دواندن آن در یک قلمرو دلخوش کرد. البته مشکل استفاده از برنامه های جند وجهی این است که نتایج آنها دیر رس بوده و از نتیجه طرحهای یک وجهی نیز نامشخص ترند.
شروع با فن آوری
اکثر شرکت ها،اولین حرکت خود در زمینه اعمال مدیریتدانش را ورودبه قلمروی فناوری آغاز می کنند.آنها ابتداشبکه های نوتز و وب را مستقر ساخته و سپس به تامین محتوای آنها می پردازند. از سوی دیگر بیشتر شرکتها از نرم افزارهای دانشگرااستفاده میکنند تا هب ندیگر هدفهای خود نیز برسند(پست الکترونیکی ،نمایش داده ها و اطلاعات و غیره ) . بنابر این این طور هم نیست که شروع کار مدیریت دانش با فناوری اتلاف وقت کامل باشد،شزیرا بالاخره باید این کار را انجام داد. ایجاد زیر بنای سازمانی برای مدیریت دانش – قدمی مهم ولازم برای تامین سرمایه دانشی – شایدبه استخدام نیروی انسانی جدید ،آموزش مهارتهای تازه به آنان ،تدوین رویه ها و راهکارهای نوین نیاز داشته باشد.
آغاز با کیفیت/مهندسی مجدد/بهترین روشها
آغاز مدیریت دانش با تاکید بر