ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی

اختصاصی از ژیکو دانلودمقاله بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) بین دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان ابه
چکیده:
ما دراین پ‍ژوهش به دنبال بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگیهای شخصیتی (برونگرا، درونگرا) بین دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان ابهر هستیم.و فرض ما در این پژوهش این است که بین خلاقیت و شخصیت افراد رابطه ی معنی داری وجود دارد.
برای بررسی فرضیه مورد نظر و آزمون متغیرهای پژوهش که شامل خلاقیت و شخصیت برونگرا و درونگرا است از آزمون شخصیت آیزنگ (بزرگسالان) که شامل 57 سؤال است و بر روی 120 دانش اموز دختر شهرستان ابهر اجرا شده و برای خلاقیت نیز از آزمون خلاقیت عابدی استفاده شد.همچنین برای آزمون فرضیه از روش استفاده شده است که محاسبه شده (14/9) بزرگتر از جدول در سطح معنی دار 0.01 (63/6) است بنابراین فرض صفر رد می شود و نتیجه می گیریم که بین خلاقیت و وی‍ژگی های شخصیتی رابطه معناداری وجود دارد.

 


فصل اول
مقدمه:
بررسی اهداف آموزش و پرورش در سطح جهان و در ایران، به خوص در پنج سال دوم (طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران) اراده و تعقل خویش منطقی و خلاق بیندیسد و به جای وابستگی و استفاده از دست آوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد دانش، تکنولوژ‍ی و فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل، فعال و خلاق در عصر دانایی باشند.این موضوع اخیراً توجه بسیاری از دانشمندان و مسئولان کشورهای مختلف به ویژه ممالک در حال توسععه را به خود جلب کرده است به نحوی که تغییر نظام آموزش و پرورش از نظری صرف به نظری توام با عمل پرورش افراد پویا و خلاق به جای افراد ایستا مورد توجه خاص قرار گرفته است.شناسایی و به عرصه ظهور رسانیدن برخی از استعدادهای انسانی که تاثیرات عمیقی بر جامعه می گذارد از جمله خالاقیت تفکر، مساله یابی از مهم ترین اهداف آموزش و پرورش این قرن خلاقیت است که یکی از ویژگی های ممتاز انسان به شمار می رود و همین وی‍گی است که انسان را از ماشین و حیوان متمایز می سازد و یکی از عوامل پویایی و تکامل فرهنگی و صنعتی است.پیشرفت های سریع در عرصه ی تکنولوژی و وابستگی انسان به تکنولوژی خودکار توجه به نظام آموزشی را بیشتر می کند. در چنین وضعیتی نظام آموزشی زمانی می تواند در رسالتش موفق گردد که قادر به تربیت دانش آموزان خلاق اشد.گرچه برای آموزش خلاقت راهکار ثابتی وجود ندارد اما شناسای عومال موثر بر آن محیط هایی را که خلاقیت را بهتر رشد و شکوفا می سازد می تواند برنامه ریزان نظام آموزشی را طراحی فعالیت ها به ان ویژگی انسان یاری دهد.و با توجه به این که خلاقیت امری اکتسابی است و به شخصیت فرد بستگی دارد بنابراین آگاهی از تفاوت های شخصیتی می تواند ما را در شناخت و ژرورش افراد خلاق یاری دهد وقتی قبول کردیم انسان ها در ویژگی ها و خصوصیات ذاتی و اکتسابی با هم تفاوت دارند در پی آن نخواهیم بود که از همه انتظارات یکسان داشته باشم و با توجه به این که تفاوعت های فردی و شخصیتی، جوامع و به خصوص متخصصین و صاحبان امر باید تلاش کنند تا افراد خلاق و خصوصیات بارز آن ها را شناسایی کنند و در پروررش این گونه استعداد ها بکوشند تا در آینده شکوفایی این افراد، به سوی پیشرفت و ترقی سوق دهند.

 


بیان مسئله:
یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن اندیشمندان، روانشناسان و دانشمندان علوم انسانی را به خود مشغول نموده، چگونگی رشد و پرورش خلاقیت و ابتکار عمل در دانش آموزان، نوجوانان و جوانان می باشد.اصولا یکی از شاخه های رشد و ابتکار هر کشوری شکوفایی و تجلی خلاقیت و ابتکار عمل به عنوان زیر ساخت آن جامعه می باشد.جوامعی که بتوانند خلاقیت نسل جوان را احیا و شکوفا سازند از میزان قابل توجه توسعه، رشد و شکوفایی عمل برخوردار خواهند شد و بالعکس به هر میزان که خلاقیت، پرورش و تعالی و شکوفا نشود رکورد عملی، صنعتی و فرهنگی را باید برا ی آن جامعه انتظار داشت.
یکی از مهم ترین هدف های آموزش و پرورش ، تربیت دانش آموزان خلاق است زیرا خلاقیت عامل کلیدی کلیه پیشرفت های بشری بو.ده و خواهد بود بنابراین در سیاست گزاری های آموزشی خلاقیت پرورش افراد خلاق از اولویت خاصی برخوردار می گردد.خلاقیت از موضوعاتی است که در تحقیقات عملی کمتر مورد توجه قرار گرفته است دلایل این غفلت را می توان در موارد زیر:
1. وجود عقاید سنتی مبتنی بر ارثی بودن و بی تاثیر بودن تربیت بر آن.
2. کم بودن افرادی که دارای قوه خلاقیت هستند در سطح جامعه
3. اعتقاد به این که افراد باهوش در زندگی موفق تر از افراد خلاق هستند و در نتیجه نبودن رغبت به پرورش افراد خلاق.
اهداف تحقیق:
بیان اهداف تحقیق جزء لاینفک در هر تحقیقی است برا یان که اهداف تحقیق به صورت عینی تر بیان شوند به دو دسته تقسم می شوند:
1- اهداف کلی: که به صورت کلی و آرمانی بیان می شوند.
2- اهداف فرعی: که به صورت عینی بیان می شوند.
اهداف کلی این تحقیق عبارتند از:
هدف کلی بررسیی روابط بین خلاقیت و و یژگی های شخصیتی (درون گرایی – برون گرایی) دانش آموزان دختران مقطع متوسطه
همچنین اهداف فرعی عبارتنداز:
بررسی رابطه خلاقیت با برون گرایی دانش آموزان
برسی رابطه خلاقیت با درون گرایی دانش آمزان
بررسی میزان خلاقیت در دانش آموزان
اهمیت و ضرورت تحقیق:
محیط های آموزشی وظیفه دارند شرایط لازم برای پرورش و ایجاد فکر خلاق و رشد تواناییهای دانش آموزان را فراهم می کنند، روش های سنتی آموزش و یادگیری به رشد و توانایی ها و ایجاد تفکر خلاق کمک نمی کند.
دانش آموزان برای یادگیری نیاز به محیط مناسبی دارند که با آن در تعامل باشند و با کمک گرفتن از آن به ابداع، نوآوری دست بزنند وو توانایی های بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کنند در طول دوره ابتدایی رکورد و کاهش قابل توجهی توانایی های خلاقیت کاملا محسوس است.بخشی از این مشکل مربوط به عوامل ساختاری مدرسه یعنی مدیر و معلمان که تعامل مابین آن ها جوی را در مدرسه حاکم می کند که خیلی از مسایل را تحت الشعاع می گیرد.
بی توجهی قابل چشم گیری به جو مدرسه انجام می گیرد، از طرفی دیگر خلاقیت ممتاز ترین توانایی های شناختی انسان است.
خلاقیت سبب می شود افراد قادر باشند خودررا با تغییرات در آینده وفق دهند.
شرایط متغییر زندگی هر لحظه فرد را در برابر مساله ای قرار می دهد که داشتن آفرینندگی نوآور و قدرت حل مسئله می تواند او را در سازگاری با محیط یاری دهد نگاه واقع بینانه به آینده در زمینه شتاب تغییرات تکنولوژی و اجتماعی ایجاب می کند که آموزش و پرورش در روش های آموزشی و اهداف خود تجدید نظر نمایند و مسایلی نظیر تفکر خلاق، کارگروهی تلفیق مواد درسی جایگزین.
فرضیه تحقیق:
دانش آموزان برون گرا نسبت به دانش آموزان درون گرا خلاق تر هستند.
سوالات تحقیق:
1- آیا بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درون گرایی) رابطه وجود دارد؟
2- آیا بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (برون گرایی) رابطه وجود دارد؟
تعریف عملیاتی:
خلاقیت: نمره ای که فرد در آزمون خلاقیت می گیرد
فرد خلاق: فردی که در آزمون خلاقیت عابدی از [85] پایین تر است.
برون گرا: فردی که در آزمون شخصیت آیزنگ نمره بالاتر از [50] کسب نماید.
درون گرا: فردی که در آزمون شخصیتی آیزنگ نمره کمتر از [50] کسب نماید.

فصل دوم
پیشینه ی تحقیق:
یکی از سوالاتی که در چهار دهه ی گذشته، ذهن بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان تعلیم و تریت را به خود مشغول کرده و تحقیقات بسیاری را به وجو آورده این است که «آیا می توان خلاقیت را پرورش داد؟»
پژوهش های انجام شده در این زمینه نشان می دهد که خلاقیت را هم می توان آموزش و پرورش داد در این مورد دیدگاه های متضادی مطرح بوده است:
بررسی پیشینه ی تحقیقات (مک کنین ، 1968 و با س1981 ، کتل ، 1968) نشان می دهد که پیروان اصالت ذات، خلاقیت را یک توانایی و صفت بالقوه تلقی می کردند ولی حتی متفکران پیشرو (ترمن ، کاکس 1926، کالنن 1869) نیز بر این باور بودند که هر چند خلاقیت نیز مانند هوش، بعد ارثی دارد، باز هم عوامل محیطی می توانند بر این توانایی اثر بگذارند.تحقیقات اخیر (تونس 1972، فلدهیوس و کلیکن برد 1986) نشان داده اند که خلاقیت ( در تمام فعالیت های فردی و گروهی انسان مشاهده می گردد) با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذیر در همه انسان ها وجود دارد.
سندرز در کتاب آموزش خلاقیت از طریق استعاره تاکید می کند که برای پرورش خلاقیت باید به کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیت های قالبی از پش تعیین شده تا امکان بر حذر داشت.
در رابطه با پروررش خلاقیت، پژوهش ها (آلبیرخ 1987، محمدی 1370) نشان داده اند که افراد خلاق به مراتب بیش از افراد غیر خلاق، توانایی پرورش خلاقیت را در دیگران دارند.موثرترین بررسی ها مربوط به همبستگی های خلاقیت توسط دوینگ (1970) والاچ (1970) و دلاس و کالاگر انجام شده است نتایج بررسی ها نشان داده که خلاقیت به محققین و نظریه پردازان تا مدت های طولانی تصور می کردند که خلاقیت فرآنید ارثی و ذاتی است و چنین می نمود که جهان در سطح کلی فقط باید آن تعداد محدود هنرمندان خلاق، دانشمندان و افراد با استعدا را پرورش دهد و در برابر دیگر افراد که متاسفانع عاری از استعدا تلقی می شوند مسئولیت ندارد.
«ویلیام جیمز » تقریبا حدود یک قرن پیش، به مساله خلاقیت اشاره داشته است و بیان کرده که « همه ی ما توانایی و استعادا خلاقیت را داریم ولی متاسفانه در طول زندگی و در مسیر آموزش و تعلیم یاد می گیریم که غیر خلاق باشیم، به عبارت دیگر در سطح کلی محیط یادگیری اعم از خانه، مدرسه و اجتماع ما را به تفکر همگرا عادت می دهد.(اسپیرنت هال 1977 ص 576) ».او معتقد است دوران کودکی سرآغاز شکل گیری روند تفکر خلاق محسوب می شود (همان منبع ص 517) پس در اینجا می توان گفت که یک معلم با آگاهی از نوع روند تفکر واگرا و همگرا می تواند تفکر کودکان را در یکی از دو جهت سوق دهد.
خلاقیت چیست؟
اکثر مردم کلمه خلاق را به اشتباه به عنوان مترادف کلمه پر استعداد و باهوش به کار می برند.منظور آن ها این است کودکی که دارای استعداد غیر معمول در بعضی از زمینه ها باشد و یا از هوش بالایی برخوردار گردد کودک خلاقی است، اما خلاقیت همان استعداد یا هوش نیست.در سال های دهه ی 1920 هزاران دانش آموز در کالیفرنیا مورد آزمایش قرار گرفته اند که تنها چند صد نفر از آن ها با استعداد یا سرآمد شناخته شدند و پیشرفت این کودکان با هوش و سرآمد در سراسر زندگی بزرگسالی مورد پیگیری قرار گرفت تا ساال 1970 یعنی در طول 50 سال حتی یکی از این افرا به خاطر خلاقیت در هیچ زمینه ای معروف نشده اند، هم چنین محققین خلاقیت متوجه شده اند که هم خلاقیت سطح بالا و هم خلاقیت سطح پایین در کودکان هوشبهر بالا و کودکان هوشبهر متوسط دیده می شود، پس خلاقیت همان هوش و یا بااستعداد بودن نیست و صرفا تقلید و یا حفظ کردن نمی باشد.هر چیزی که مردم انجام می دهند و یا می گویند می تواند خلاقیت به حساب آید در صورتی که دارای این دو ضابطه باشند:
1. کارهایی که فرد قبلا انجام داده و یا تمام چیزهایی که قبلا دیده و شنیده است متفاوت باشد (تازگی)
2. کارهای فرد صحیح باشد یعنی در جهت رسیدن به یک یا چند هدف مفید باشد و به طریقی برای فرد معنی دار و جذاب باشد (مناسب)
معیار تازگی کاملا ساده است رفتاری که فرد انجام می دهد نباید تقلید چیزی باشد که قبلا دیده و یا شنیده باشد.
معیار مناسب بسیار پیچیده است زیرا در موقعیت های مختلف می توان تفسیر گوناگون از آن ارائه داد.
فرآیند خلاقیت دارای پنج مرحله است:
1. ارائه مسئله
2. آماده کردن
3. ایجاد ایده یا امکانات
4. اعتبار یابی
5. ارزیابی نتیجه
خلاقیت از سه جزء اصلی تشکی شده است که عبارتند از:
1. قلمرو و مهارت ها : قلمرو و مهارت ها بهمنزله موا اولیه استعداد، آموزش و تجربه در حوزه خاص می باشد.قلمرو و مهارت ها تا حدودی ذاتی است که به وسیله ی آموزش و تجربه می توان آن را شکوفا نمود و جهت داد.انسان قبل از آن که بتواند در یک زمینه خلاق گردد باید دارای مهارت باشد به عنوان مثال هیچ کودکی در زیمنه نقاشیب خللاق نخواهد بود مگر اینکه مهارت لازم را در این زمینه قبلا کسب نموده باشد، باید توجه داشت توانایی و مهارت در یک زمینه الزاما به توانایی در سایر زمینه ها مربوط نمی گردد به همین دلیل تلقی یک فرد خلاق در تمام زمنیه ها گمراه کننده است.
2. تفکر خلاق و مهارت های کاری برخی شیوه های فکری خاص و ویژگی های شخصیتی در افراد وجود دارد که آنها را قادر می سازد قلمرو و مهارت های خود را در راه های جدید به کار گیرند، بعض از مهارت ها ی فکری ، ذاتی هستند اما جنبه دیگر از تفکر خلاق نیز وجود دارد مانند شیوه های کاری که می توان به وسیله آموزش و تجربه افزایش داد.شیوه کاری خلاق دارای خصوصیات زیر است:
1-2- نوعی تعهد به انجام دادن خوب کار
2-2- توانایی متمرکز نمودن تلاش و توجه برای مدت طولانی
3-2- توانایی رها کردن ایده های غیر خلاق وکنار گذاردن موقتی مسائل بسیار پچیده
4-2- پافشاری برای روبه رو شدن با مشکل
5-2- اشتیاق برای سخت کوشی
3. انگیزه درونی: یعنی میل به انجام کاری به خاطر آن که جالب، رضایت بخش و یا نوعی مبارزه طلبی شخصی است.انگیزه درونی تا حد زیادی به محیط اجتماعی بستگی دارد.انگیزه درونی بیشترین اثر را در تشوی خلاقیت در کودکان دارد.


تفکر خلاق:
والزا تفکر خلاق را در سه مرحله زیر تقسیم بندی کرده است:
1. مرحله ی آمادگی (PREPARATION): در این مرحله فرد به جمع آوری اطلاعات و مدارک می پردازد و مساله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار می دهد و راه حل های دیگران را مطالعه می نماید و به طور خلاصه آمادگی به جمع آوری اطلاعات، پیشینه و تمرکز روی مساله آغاز می گردد.
2. رشد غیر محسوس (INCUBATION): در این مرحله مهارت ها و معلومات وحدت پیدا می کنند و هماهنگ می شوند و ظاهرا فرد ذهن خود را متوجه امر دیگری می سازد ولی در عین حال مساله را از نظر دور نمی دارد.گاهی نیز مساله را در سایه ی اطلاعات جمع آوری شده مجسم می کند و راه حل ها را بررسی می نماید ولی غفلتا آن را رها می نماید و به کار دیگری اشتغال می ورزد و همین امر سبب فراموشی مسئله می گردد.مطالعه زندگی افراد خلاق و مبتکر این نکته را تایید می کند که اغلب آن ها، این مرحله را طی کرده اند.
3. کشف (IIIAMINATION): این مرحله در جریان تفکر خلاق از اهمیت خاصی برخوردار است در این مرحله فکر تازه ظاهر می شود و مانند مشعلی زمینه یا موقعیتی که مساله در آن قرار دارد را روشن می کند، فکر و اندیشه ی تزه در این مرحله شکل می گیرد و مشخص می شود.به طور کلی طرح، شکل، اسا یا هسته ی مرکزی کار خلاق در این مرحله ظاهر می گردد و آن چه که در مرحله قبلی به طور ضمنی می گیرد.
عوامل موثر در خلاقیت:
«کارل راجرز » چگونگی عوامل موثر در خلاقیت را به طریق تحلیل بیان کرده است و در این زمینه می گوید: واضح است که خلاقیت را نمی توان بافشار به وجود آورد.بلکه باید اجاه داده شود تا ظهور کند.همانطور که زارع نمی تواند جوانه را از دانه بیرون بیاورد، اما می تواند شرایط مناسب برای رشد دانه را فراهم سازد.در مورد موقعیت خلاقیت همین وضع صادق است.چگونه می توانیم شرایط خارج را مساعد سازیم تا شرط داخلی تصریح شود و پرورش یابد؟تجربیات من در روانشناسی مرا به این مطلب معتقد کرد که ما می توانیم با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را افزایش دهیم.
علاوه بر موضوعی که «کارل راجرز» مطرح کرده است، عوامل دیگری نیز در خلاقیت موثر هستند که اگر به طور صحیح به کار گرفته شوند، در شکوفایی خلاقیت افراد موثر خواهد بود.
1. نقش اطلاعات در خلاقیت: اطلاعات یکی از عوامل اساسی خلاقیت و ماده ی خام آن است.اگر یک قطب خلاقیت را جریان و فعالیت ذهنی بدانیم، قطب دیگر آن معلومات و اطلاعات از اشیا و امور خواهد بود.
2. انگیزش و خلاقیت: انگیزش به حالت های درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتار او به سوی نوعی هدف می شود اشاره می کند.به طور کلی، انگیزش را می توان نیروی محرک فعالیت های انسان و به کار اندازی جریان خلاقیت اودانست.
«گلیفورد » می گوید: تا زمانی که فهمیدن و عمل کردن آسان باشد یعنی در واقع عملی از روی عادت انجام گیرد خلاقیتی در کار نیست.ولی چنانچه مسئله ای پیش آمد یا برای مسائل فهمیدن مطلبی مشکل شد یا اجرای عملی احتیاج به تدابیر جدید داشت ، خلاقیت به کار می افتد.(خلاقیت کودکان ص 19).
3. خلاقیت و میزان خوپذیری:
تعادل در میزان خود پذیری، در صورتی که سایر شرایط موجود باشد باعث می شود که انسان یک زندگی عادی را بگذراند و در صدد به فعل در آوردن استعدادهای بالقوه خود و از آن جمله خلاقیت باشد.زمانی که خودپذیری در شخص کاهش یابد، یاس و ناامیدی یا بر عکس پرخاشگری ناشی از آن باعث می شود که شخص نتواند قوای خلاقه ی خود را آن طور که شایسته است، به کار اندازد .از این رو عوامل متعددی که باعث کاهش خود پذیری می شود، در اختلال جریان خلاقیت و کاهش بازده آن موثر است.
4. تخیل خلاقیت:
خلاقیت نوعی تفکر آزاد است که ضمن آن ذهن فرد متوجه حل یک مسئله ی واقعی به گونه ای که در عالم خارج وجود دارد نمی شود.با بهره گیری از تخیل، که خمیر مایه خلاقیت است، دنیایی بزرگ و پهناور در مقابل چشمان دانش آموز گشوده می شود و قادر می گردد آزادانه خیال پردازی کند.
5. عوامل خانوادگی:
به عقیده گز و جکسون یکی از خصوصیات مهمی که کودک دارای سطح خلاقیت بالتر را از کودکی که دارای هوشبهر سطح بالا است متمایز می کند، توانایی و گرایش کودک خلاق به خطر کردن است.چرا که آنان از انجام دادن کارهای غیر عادی برای گروه، ارائه اندیشه های مغایر با گروه و نتیجه گیری های نادر و منحصر به فرد واهمه ای نشان نمی دهند.خانواده های خلاق، به ویژگی های درونی نظیر پایبندی به ارزش ها، داشتن علاقه به چیزی و صراحت و رک گویی بیش از ویژگی های برونی نظیر خانواده های خوب، حسن سلوک و کوشا بودن اهمیت می دهند.ذکر این مطلب ضروری است که اگر خانواه ها فرصت های لازم برای سئوال کردن، کنجکای و کشف محیط به کودکان بدهند و آنان را تهدید نکنند زمینه رشد خلاقیت فراهم می گردد و تنبیه و تهدیدهای مکرر آفت خلاقیت های ذهنی است.«کودکان خلاق به آرامش روانی، اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی نیاز دارند.»
ویژگی های افراد خلاق
1. افراد خلاق مسائل و و ضعیت هایی را می بینند که قبلا مورد توجه قرار نگرفته است آنها افکار، عقاید و نظریات جدیدی ارائه می دهند که دیگران از آن عاجزند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   81 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی

دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین ورزش و بهداشت روانی دانشجویان رشته های ادبیات

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین ورزش و بهداشت روانی دانشجویان رشته های ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

چکیده
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه ی بین بهداشت روانی وورزش در بین دانشجویان رشته های ادبیات و تربیت بدنی دانشگاه آزاداسلامی واحد ابهر که فرضیه های عنوان شده عبارتند از بررسی رابطه بین بهداشت روانی وورزش و همین طور مقایسه هریک از متغییرهای عنوان شده در بین دو گروه دانشجویان ادبیات و تربیت بدنی که طبق جامعه مورد مطالعه و برآورد دانش جویان در این دو رشته 720 نفر به عنوان جامعه آماری مشخص شده که 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون بهداشت روانی گلدنبرگ 28 سوالی بر روی آنها اجرا گردیده است که جهت آزمون فرضیه ها از خی دو و تی متغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین بهداشت روان وورزش رابطه معنی داری وجود دارد ولی بین بهداشت روان و ورزش در بین دو گروه ادبیات و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول
«کلیات تحقیق»

 

 

 


مقدمه :
اعتقاد داریم که تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامت روانی در زمره بالاترین نعمتهاست افرادی که به نحوی از آنها با بیماران روانی عقب ماندگی ذهنی و معتادین به مواد مخدر و الکل سروکار دارند به این امر اعتقاد کامل دارند بدیهی است بیماریهای روانی مخصوص به یک قسمت یا طبقه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می شود. بیماریهای روانی ، کارگر، کارمند، محصل و ... و به عبارت دیگر امکان ابتلا به ناراحتی های روانی برای همه افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست و به عبارت دیگر در برابر بیماریهای روانی مصونیت نداشته و ندارد و این خطری است که مرتباً نسل فعلی و آینده را شدیداً تهدید می کند. به صورتی که باید گفت: وجود یک بیماری روانی به کار عادی و اقتصاد خانواده لطمه شدید وارد می کند. درآمد سرانه را کاهش می دهد از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده را در وضع ناراحت و تأسف آوری قرار می دهد که ورزش و تمایل به ورزش می تواند به این سلامت روانی افزایش دهد که تمایل به ورزش و علاقه آن در روحیه افراد و پر کردن اوقات به روش درست می تواند راهی به سوی سلامت و بهداشت روانی باشد مسأله افزایش بیماریهای روانی موضوع روز بوده و رابطه مستقیمی با سیرصعودی تمایل افراد به ورزش و جایگذاری ورزش به عنوان یک اصل در زندگی است که می تواند باعث بهداشت روانی در افراد شود و عدم اهمیت به ورزش می تواند در زندگی تأثیر منفی داشته باشد و تعصب نسبت به بیماریهای روانی و ورزش و اهمیت به آنها قدری است که می تواند نقش مهمی را در زندگی پر کند. عدم برنامه صحیح و عدم درک از نحوه ورزش کردن می تواند باعث شود که سلامت روانی در انسانها را به تأخیر باندازد.(میلانی فر - 1381)
بیان مسأله :
از دورانهای بسیار گذشته هر جا که آدمی می توانسته سیطره خویش را تثبیت کند، ورزش و حرکات ورزشی از زندگی اولیه بوده هر چند این گرایش اغلب اوقات با برنامه صورت نمی گیرد و به سوی تباهی و نابودی می رود ولی امروزه معدودند افرادی که فکر می کنند ورزش باعث سلامت بدن و روان نمی شود و گاهی این نظر فراتر از این است که ورزش عاملی است که آدمی می تواند با آن روح و جسم و جان خود را مورد تزکیه قرار دهد و با این عامل می تواند از عصبانیت های زودگذر و خستگی روح را کاهش بدهد شکی نیست که استفاده از ورزش در درمان بیماریهای روانی و حتی جسمی یک اصل است و این نکته است که بزرگانی مثل جیمز و یونگ صریحاً به آن اشاره کرده اند که البته نباید افراط گردند و نمی توان گفت که با ورزش بهداشت روانی مستحکمی می رسیم بلکه بهداشت روانی بالا می تواند نشأت گرفته از ورزش و روحیه ورزشکاری در فرد باشد ورزش می تواند یک گرایش خاص و ذهنی انسان باشد که آن را می توان یک حالت فیزیکی یکی در فرد است که باعث سلامتی آن شود.
اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر این است که آیا بین بهداشت و سلامت روان ورزش رابطه وجود دارد و ورزش کردن و بالا بردن روحیه در انسانها از طریق ورزش می تواند سلامت روانی را در افراد بیشتر کند و آیا تمایل به ورزش در رشته های تحصیلی غیر از تربیت بدنی کمتر است و آیا سلامت روانی در بین رشته های تربیت بدنی و رشته های انسانی که کمتر ورزش می کنند تفاوت دارند یا نه که جزو اهداف اصلی و فرعی تحقیق حاضر به شمار می رود.
اهمیت و ضرورت تحقیق:
وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تأمین سلامت فکر وروان افراد جامعه است برای رسیدن به این هدف احتیاج به نیروی انسانی فعال و کاردان و همکاری سازمانهای دولتی برنامه ریز و بودجه برای گسترش سازمانهای درمان و بالاخره آموزش بهداشت همگانی در سطح جامعه است که جهت سلامت فکر وروان افراد جامعه و پیشگیری از ابتلا به بیماری های روانی ورزش می تواند یک عامل مؤثری در زندگی باشد و انسان را همواره سوق بدهد به سوی سلامت و بهداشت روانی و امید است که با این پژوهش ها و راه حلهای کاربردی بتوان جایگاه ورزش را در زندگی بیشتر و بیشتر کنیم و از کودکی به آموزش ورزش در بین کودکان و نوجوانان خود بپردازیم که این تحقیق می تواند در نهادهای آموزشی و فرهنگی جایگاه بخصوصی داشته باشد.
فرضیه ها:
1- بین بهداشت روانی و ورزش رابطه معنی داری وجود دارد.
2- بهداشت روانی در بین دانشجویان تربیت بدنی بیشتر از دانشجویان ادبیات است.
3- تمایل به ورزش در بین بچه های تربیت بدنی و بچه های علوم انسانی تفاوت دارد.
متغیرها:
بهداشت روانی متغیر وابسته ورزش متغیر مستقل، بهداشت روانی متغیر
وابسته دانشجویان تربیت بدنی و ادبیات متغیر مستقل ورزش متغیر
وابسته دانشجویان علوم انسانی و تربیت بدنی متغیر مستقل.
تعاریف عملیاتی:
بهداشت روانی :
عبارتند از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف محل زندگی و اطرافیان مخصوصاً به توجه با مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد چگونگی سازش وی با درآمد و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش و عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان طوری که باعث شادی و بهداشت مفید ومؤثر به طور کامل شود و بالاخره عبارت است از نمره ای که آزمودنی از آزمون گلد بنرگ(بهداشت روانی) بدست آمده است.
ورزش : عبارتند از حرکات بدنی به صورت حرفه ای یا آماتوری که هر فرد برای سلامت خود انجام می دهد که عبارتند از حرکات فیزیکی که تمام اعضای بدن به حرکت در آمده و باعث جلوگیری از چاقی و انواع بیماریهای چربی خون، فشار خون و ... می شود و بالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمونها از آزمون مربوط به پرسش نامه ضدش به دست آمده است. دانشجویان تربیت بدنی عبارت است از که دانشجویانی که در دانشگاه مشغول تدریس در این رشته هستند و دروس آنها مربوط به ورزشها و انواع آنان و سلامتی بدست آوردن و روابط ورزش با عوامل اجتماعی- فرهنگی و روانی است.
دانشجویان ادبیات که مربوط به گروه علوم انسانی و درسهای حفظی و یادگیری از طریق به خاطر سپردن است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
« پیشینه و ادبیات تحقیق»

 

 

 

 

 


هدف بهداشت روانی
وظیفه وهدف اصلی بهداشت روانی تأمین سلامت فکر و روان افراد جامعه است برای رسیدن به این هدف، احتیاج به نیروی انسانی فعال و کاردان و همکاری سازمانهای دولتی، برنامه ریز و بودجه برای ایجاد گسترش سازمانهای روان درمانی و بالاخره آموزش بهداشت همگانی در سطح جامعه داریم.
به طور خلاصه و فهرست وار، بهداشت روانی دارای 4 هدف اصلی است:
1- خدماتی: جهت سلامت فکر و روان افراد جامعه، پیشگیری از ابتلاء بیماران به بیماریهای روانی، بیمار یابی درمان سریع و پی گیری بیماران ابتلاء به اختلالات عصبی روانی به طور سرپایی و پایبندی کمک های مشورتی به افرادی که دچار مشکلات روانی اجتماعی خانوادگی شده اند.
2- آموزش : آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از سرویس های موجود در صورت مواجه با مشکلات روانی.
3- پژوهش : تحقیق درباره علل نحوه شروع پیشگیری و درمان بیماریهای روانی عقب ماندگی ذهنی اعتیاد و انحرافات مانند پژوهش در مدارس، دانشگاهها ، سازمانهای پلیسی، سربازخانه ها، و کارخانه جات مراکز کایابی درمانگاه های عمومی مراکز بهداشت و تنظیم خانواده مادر و کودک و نظایر آن.
4- برنامه ریزی بهداشتی: درباره ایجاد گسترش مراکز جامع و منطقه ای، مراکز بهداشت، مراکز کودکان استثنائی و مراکز مسمومین و مصدومین، مراکز آموزشی جهت بالا بردن کیفیت امور بهداشتی – درمانی و سطح آگاهی مردم به وسیله رسانه های گروهی و آشنا ساختن این مراکز به موجود و ایجاد هماهنگی بین برنامه های خدماتی، آموزشی و پژوهشی. (میلانی فر، 1373) ص312
ابعاد فعالیتهای بهداشت روانی :
1- پیشگیری : هدف اصلی در این مرحله علیه فعالیتهایی است که از پیدایش یا افزایش مشکلات روحی و اختلافات روانی جلوگیری می کند.
2- درمان : در درمان، علاوه بر شناسایی عوامل به وجود آورنده اختلافات فراوانی اعم از جسمی و یا روانی باید به حذف یا کاهش تأثیر این عوامل تا حد ممکن اقدام شود. ضمناً چون فرد مبتلا به اختلالات روانی حتی بعد از درمان و بهبودی از سازمان روانی شخصیتی بی ثبات و آسیب پذیری برخوردار است باید مراقب بود که حتی الامکان عوامل منحل و مزاحم در محیط تعلیل یابد تا سلامت روانی او حفظ شود و از بازگشت احتمالی بیماری جلوگیری به عمل آید.
3- بازتوانی: هدف اصلی از فعالیتهای بازتوانی این است که به موازات درمان اختلالات روانی باید توانایی های از دست رفته فرد به وی بازگردانده شود تا بتوانند به گونه ای مفیدی به زندگی خانوادگی و اجتماعی و محیط شغلی خود بازگردد.
عوامل مؤثر در تأمین بهداشت روانی
انسانها برای حفظ و تأمین سلامت روانی از جهات مختلف روانی دقیقاً باید تحت کنترل و مراقبت خود و دیگران قرار گیرد این واقعیتها عمدتاً از طریق عوامل زیر انجام می گیرد: 1- خانواده 2- عوامل اجتماعی و فرهنگی 3- خود (احمدی 1373) ص 98
انگیزه دینداری یک انگیزه روانی است که ریشه در فطرت و سرشت انسانها دارد. زیرا انسان در اعماق وجود انسان انگیزه ای را احساس می کند که او را به تحقیق و تفکر درباره آفریدگار خویش و جهان هستی و چاره جویی او از پناه بردن به او را می دارد و به هنگام فشار مشکلات و گرفتاریهای زندگی از او کمک می خواهند. اصولاً انسان امنیت و آرامش خویش را در حمایت و سرپرستی خداوند از خود می یابد. اگر به رفتار انسان در همه ادوار تاریخ ودرجوامع گوناگون بشری بنگریم این موضوع را به طور آشکار درخواهیم یافت هر چند تصور انسانها در جوامع گوناگون و در طول قرنهای تکامل فرهنگی تفاوتهایی با هم دارند اما تمام این تفاوتهایی که در تصور انسان از ذات خداوند و روش عبادت او مشاهده می شود تنها تفاوت و در روش و تعبیر و تبیین همان انگیزه فطری دینداری است که در اعماق نفس بشر وجود دارد انسان نیاز به چیزی دارد که این استعداد فطری را در او بیدار کند و غبار فراموشی از چهره اش بزداید و آن را در اعماق ناخودآگاهش برانگیزاند تا به طور واضح و آشکار ادراک و احساس می شود و این امر از طریق سازگاری انسان به هستی و نگرش او به شگفتی هایی که خود خدا در وجود خود وی و سایر مخلوقات و کل آفریده است صورت می گیرد از جمله عواملی که به بیداری و فعال شدن انگیزه دینداری در انسان کمک می کند وجود خطرهایی است که در برخی اوقات زندگی، او را تهدید می کند و تمام راه های نجات را در برابرش می بندد به طوری که هیچ گریزگاهی به جز پناه بردن به خدا ندارد. در اینجاست که انسان با همان انگیزه فطری به سوی خدا کشیده می شود و از او برای برطرف کردن خطر، کمک و یاری می جوید. (نجاتی ، 1372) ص198
از جمله عواملی که به بیداری و فعال شدن انگیزه ها کمک می کند انگیزه های نامطلوب و یا نگران کننده است که در خود احساس می کند می کوشد آنها را از حوزه شعور و احساس خود دور سازد و این در نهایت، منجر به نابودی و بایگانی آنها در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود. اما بسیار اتفاق می افتد انسان همین تمایلات و انگیزه ها را به طور نا خودآگاه و در شکل لغزشهای زبانی و اشتباهات کلامی آشکار می سازد. شواهد نشان می دهد که بشر اولیه فرقی میان بیماری جسمی و روانی قائل نبوده است. تقریباً تمام قبایل ابتدایی عوامل ماوراءالطبیعه را به وجود آورنده حیوانات، اشیاء وانسان می دانستند و اعتقاد داشتند سرنوشت همه چیز از جمله زندگی بشری و نیز اعمال عادی و غیر عادی او را ارواح تعیین می کند. افسانه ها و اساطیر جوامع کهن مانند یونان، روم، مصر، چین و ایران بیانگر این واقعیت است که در جوامع، در مورد چگونگی ایجاد بیماریهای روانی و طرز فکری خرافی و ماوراءالطبیعه وجود داشته است که هنوز در بعضی از جوامع عقب مانده این نوع توجیهات کاملاً مطرح است.
(شاملو ، 1375) ص 86
به عنوان مثال در دوران اولیه فرهنگ یونان، علاوه بر برداشتهایی از قبیل، دو جریان دیگر وجود داشت یکی روشی بود آمیخته از رسوم و آداب و عقاید مذهبی و تدابیر پزشکی که کشیشان آن زمان جهت مداوای بیماران روانی استفاده می کردند در این روش بیمار را به معبد می بردند و به وسیله مراسم مذهبی دعا و تعبیر خوابهای او و دادن داروهای گیاهی معالجه می کردند در این دوره یکی از اولین نشانه های استفاده از خواب برای درمان بیماران روانی در تاریخ بشر مشاهده می گردد. جریان دیگری در این برهه از فرهنگ یونان وجود داشت این بود که فیلسوفان اولیه یونانی بحث درباره (روان) بشررا صرفاً قلمرو فلسفه می دانستند و به پزشکان حق مداخله در این راه را نمی دادند زیرا از نظر آنها، بیماران روانی افرادی با تفکرات غیر منطقی بودند و چون فیلسوفان قدرت تفکر منطقی داشتند لذا فقط آنها می توانستند طرز فکر بیمار را تصحیح کنند. (شاملو ، 1375 ) ص87
نزدیک به هزار سال نظریه جن زدگی و جن گیری بسط و گسترش یافت بعضی از علائم جسمی ناراحتی های روانی، مانند بی حسی نقاطی از بدن که امروزه از علائم میسری شناخته می شود آن زمان نشانه مسلم جن زدگی روح محسوب می شد. در اواخر قرن وسطی که دوره تفتیش عقاید نامیده می شد. عده ای مأمور یافتن افراد جن زده بودند آنها در تحرک نقاط مختلف بدن با وسایل نوک تیز فلزی تخصص داشتند و بدین وسیله نواحی غیر حساس بدن بیمار یعنی محل سکونت جنها را شناسایی می کردند. اگر بیمار دچار قش می شد با صدایی بلند آیاتی از انجیل را در گوش او می خواندند تا شیطان بترسد و از روح او خارج شود.
اگر این روش مؤثر واقع شد دلیل بر عظمت روح بیمار و اگر نمی شد بیماری او جسمانی به حساب می آمده چون بینماران روان تنی ترس زیادی در دیگران ایجاد می کردند اغلب از خانواده و جامعه مطرود بودند و ناچار در کوه و دشت آواره می شدند و در نتیجه هر روز از حالات انسانی دورتر و به ارواح پلیدی که عامه به آن اعتقاد داشتند شباهت بیشتری پیدا می کردند. (شاملو ، 137) ص87
اگر چه اعدام، سوزاندن، سنگبار کردن جادوگران و جن زده ها تا اواخر قرن 18 در اروپا ادامه و متداول بوده لیکن از اوایل قرن 16 که آغاز دوره رنسانس یا احیای دانش است. نهضت علمی مخالف این جریان آغاز شد. افرادی مانند مونتن ، ایوز و فروید به وجود ضمیر ناخودآگاه پی بردند کوشیدند تا به جامعه خود بفهمانند که بیماران روانی مانند بیماران جسمی باید به طور انفرادی و با روشهای پزشکی و انسانی مداوا شوند. در اروپا، پزشکی به نام وی یر که در قرن 16 می زیست اولین طبیبی بود که توجه و علاقه خود را معطوف بیماران روانی کرد. او اعتقاد داشت که این افراد مشهور به جادوگر و جن زده بیمارانی با علل طبیعی هستند. مثلاً پدیده های ناشی از بی حسی پوستی صرفاً ناشی از تلقین پذیری است، نه جن زدگی، در حقیقت در اواخر قرن 17 در اروپا، جن زدگی و جادوگری و پدیده های مانند آن به مرور اهمیت خود را از دست داد. در اواسط قرن 18 عقاید علمی، انسانی و پزشکی جای این مفاهیم را گرفت.
(شاملو، 1375، ص 88).
در اواخر قرن نوزده در اروپا، این عقیده رواج یافت که همه بیماری های روانی صرفاً معلول عوامل ارگانیک نیستند و باید مجموعه ای از علل ارگانیک و پسیکولوژیک را عامل ایجادکننده آن دانست. این حرکت فکری براساس این حقیقت استوار بود که استدلال طرفداران عوامل ارگانیک درباره بیماریهایی مانند: نوروزها، اختلالات شخصیت و اغلب بیماریهای روانی فنی جنون پایه و اساس علمی نداشت، آنها براساس یک سلسله فرضیات سست علت امراض روانی را آسیب دیدگی سلولهای مضری دانستند. طرفداران نگرش ارگانیک، ساعتهای متمادی را صرف بررسی و مشاهده تفاوت بین سلولهای مغز بیماران نوروتیک فوت شده و انسانهای سالم می کردند. لیکن هیچ گونه تفاوتی نمی یافتند. پیدایش نظریات و روشهای ارگانیک در سالهای اخیر بخصوص مطالعات که در فصل اتصالات بیوشیمیایی سلسله اعصاب صورت گرفته است می تواند راه گشای مهمی در شناخت و حل بسیاری از معضلات روانپزشکی و روان شناسی مرضی گردد. روشهای تشخیص و درمان فیزیکی در بیماران روانی بخصوص از دهه 1950 استفاده از داروهای آرام بخش انتهای جدیدی در درمان بیماریهای روانی پدید آورد. (شاملو، 1375، ص 89).
فصل دوم
بهداشت روانی و ورزش
پیروزی تیم ملی فوتبال ایران برای ورود به مسابقات جام جهانی سال 1998 میلادی بر تیم استرالیا و غلبه بر تیم فوتبال امریکا، در آن جام جهانی نشاط و شادی و هیجان زایدالوصفی بوجود آورد که نظیر آن را بیشتر در فتوحات جنگی می توان مشاهده کرد. البته اهمیت ورزش برای افراد و جوامع امری بدیهی و مسلم است، اما ابعاد اجتماعی- سیاسی و روانی آن در این زمان شناخته شده تر و از جنبه علمی مورد بررسی های عمیق تر و گسترده تر قرار گرفته و به رابطه آن با بهداشت روانی توجه خاص شده است. یکی از متخصصان و روان شناسان ورزش می نویسد: «به نظر من کودکان مانند بچه های سایر موجودات زنده برای رشد کردن نیاز به بازی و رقابت سالم دارند. می دانیم که بازی در تقویت رشد جسمانی- روانی و اجتماعی نقش مهمی را ایفا می کند. تقویت عضلات به کودک یاری می دهد که تعادل خود را در فضای زیستی پیرامون خود نگه دارد. رقابت اگر سالم باشد و به نحوی منطقی نظارت شود می تواند یکی از پایه های رشد کامل فرد باشد.کودک باید گسترده ترین امکان بازی را داشته باشد. برخی از تمرینات بدنی را حتی می توان به اطفال دوماهه نیز داد، اما رقابتهای بدنی و ورزشی سنگین را به منظور برد و باخت قهرمانی نباید قبل از سن 12 سالگی انجام داد. دراین سن هم لازم است شرایط هر فرد بدقت مورد توجه و سنجش قرار گیرد، البته ضمن آنکه نباید حس رقابت در ورزش سرکوب شود، در تقویت آن نیز از افراط باید پرهیز کرد. بزرگسالان باید حتی الامکان در ورزش کودکان و نوجوانان مداخله نکنند و بیشتر نظارت مستقیم انجام دهند .»
(شاملو- 1379 ص 128- چاپ پنجم).
به طور کلی ورزش بخش مهمی از فرهنگ و جامعه ماست و دربرگیرنده ورزشکاران و مردم در تمامی مراحل زندگی می شود. در فرهنگ ایران، ورزشکاران و به ویژه پهلوانان همواره توأم با خصلتهای جوانمردی، صداقت و درستی، انسان دوستی، یاری دادن به دیگران و دستگیری از ضعفا و سرکشی در مقابل نهادهای قدرت و ظلم بوده اند. نمونه های فراوان از این موضوع در ادبیات کشورمان و بویژه در حماسه عظیم فردوسی موجود است. فردوسی چنین می سراید:
«زنیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی»
در زمان ما، تحقیقات بسیار نشان داده است که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای سلامتی جسمانی است، رابطه نزدیکی با سلامتی روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد. ورزش از اضطراب می کاهد، اعتماد به نفس را افزایش می دهد و خود پنداری مثبت را تقویت می کند(stryesand catc,1996).
خود پنداری که هسته اصلی شخصیت انسان است، در طی رشد و تکامل کودک تحت تأثیر تجربه های بسیار متعدد و در ارتباط با دیگران به وجود می آید. کودکان و نوجوانان هویت، استعداد، کفایت و ارزشمندی وجود خود را تا حد بسیار زیادی بر اساس پاسخهایی که از جامعه دریافت می نمایند، تعریف می کنند. بر اساس نظر کوپر اسمیت اعتماد به نفس عبارت است از ارزیابی که فرد از خود دارد و معمولاً در تداوم آن پایدار است. این نشانه مقدار باروری است که شخص نسبت به کفایت، اهمیت ارزش موفقیت خود دارد. اعتماد به نفس از داشتن روابط موفقیت آمیز با دیگران وآموختن مهارتها نشئت می گیرد. مهمترین عوامل ایجاد اعتماد به نفس عبارتند از : خانواده، مدرسه ، فعالیتهای تفریحی و ورزشی و ارتباط متقابلی که در این مراحل فرد می آموزد.
در کودکی و نوجوانی ورزش یکی از فعالیتهای اساسی زندگی به شمار می رود. ورزش به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی مفر سالمی برای آزاد کردن انرژی انبار شده آنها است و این خود بسیار لذت بخش و آرامش دهنده است. ورزش سبب اجتماعی شدن ایجاد کفایت و مهارت، استحکام روابط خانوادگی، و سهولت دوست یابی و ارتباط سالم با همسالان و همگنان می شود. در یکی از پژوهشهای اخیر (1999، Simon) در ایالت متحده، 65 درصد از جوانان ابراز کردند که ورزش آنها را از استفاده مواد مخدر و الکل بازداشته است. این تحقیق همچنین نشان می دهد که ورزش وسیله ای مهم برای ارتقای سطح زندگی اجتماعی- اقتصادی کودکان و نوجوانان بوده است، البته این پدیده ممکن است جنبه منفی نیز داشته باشد، و اینکه ورزش گاه تنها به زندگی اجتماعی – اقتصادی معدودی از افراد اجتماع کمک می کند و ضمناً وسیله ای نه برای ارتقای بهداشت جسم و روان، بلکه بدست آوردن امتیازات خاص اجتماعی – اقتصادی می شود.
درحالی که ورزش باید فرصتی باشد برای کودکان و نوجوانان برای یادگیری مهارتها، همکاریها، کار گروهی، انظباط، مهارتهای سازگاری، احترام به بزرگترها و مسئولان، رقابت سالم، جوانمردی و اعتماد به نفس و شکست و پیروزی. شرکت در فعالیتهای ورزشی ایجاد خودارزیابی، ارتباط و مقایسه با همسالان و همگنان و رقابت سالم که به نوبه خود کمک به رشد عزت نفس و خودپنداری می کند (1998، Kristovich). شاملو، 1379، ص 129، چاپ پنجم.
سلامت روانی رابطه نزدیک با خودپنداری مثبت دارد. خودپنداری مثبت ارتباط با احساس تعلق و هویت فردی و اجتماعی، انگیزه پیشرفت و طبیعی و سالم و نرمال بودن. احساس نرمال بودن بویژه در کودک و نوجوان بستگی زیاد دارد به آنچه دیگران انجام می دهند و نیز کسب احساس خودکفایی هرچه قدر کودک و نوجوان احساس پیشرفت کند، به همان اندازه احساس عزت نفس و تعلق به جامعه در او رشد می کند. در بزرگسالان نیز تحصیلات نشان می دهد که در بیماران قلبی پس از گذشت بحران، ورزش منظم و مداوم سبب ایجاد احساس سلامتی بیشتر، تقویت خودپنداری، پذیرش واقع بینانه بیماری، تقویت خودکفایی و خودیاری می کند. (1995، wiessand Bredmier).
شرکت در فعالیتهای ورزشی اغلب تأثیر درمانی بر کودکان و نوجوانانی که دچار اختلال عاطفی و یا معلولیت رشدی هستند دارد. ورزش به کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان این فرصت را می دهد که ارتباطات جسمی، روانی و اجتماعی برقرار کنند، ضمن اینکه احساس اعتماد به نفس و تسلط بر مسائل را در آنها تقویت می کند (1997، Goldberg and Marks).
البته حمایت همسالان و همگنان، خانواده و مربیان و آموزگاران باور به خود را تقویت می کند و ترغیب کودکان و نوجوانان استعدادها و تواناییهای افراد را به حد نصاب موجود در آنها نزدیک می سازد. سوپر و بلاک در سال 1992، در مطالعه 45 مرد بین 18 و 40 سال که دارای معلولیت جسمی بودند دریافت کرد که معلولانی که فعالیت جسمی داشتند، خودپنداری مثبت و نیاز بیشتری برای پیشرفت داشتند تا گروه غیرفعال. دو روان شناس دیگر به نامهای گپ و کریستوویچ در سال 1997 تعداد 45 نوجوان معلول بین 10 تا 16 سال را که دچار معلولیت جسمانی بودند، مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که مهارت اجتماعی و ورزشی بهترین عوامل پیش بینی کننده سازگاری عاطفی است. افزون براین کودکانی که به نظر خانواده مهارت بیشتر جسمی و اجتماعی داشتند، از سوی جامعه پذیرفته تر بودند. بروک و هایم در سال 1996 پژوهشی مقدماتی در مورد 16 کودک مبتلا به آسم به عمل آوردند و نتیجه گرفتند که افرادی که در ورزش شرکت داشتند، خودپنداری مثبت تری داشتند و دچار اضطراب کمتری بودند و با بیماری خود بهتر کنار می آمدند تا کسانی که در فعالیتهای ورزشی شرکت نداشتند. (معینی- 1379 ص 96.)
کودکان و نوجوانانی که دچار اختلالات رفتاری مانند اختلال توجه و بیش فعالی (ADHD) نیز از شرکت در فعالیتهای ورزشی بسیار سود می برند. ورزش به رشد مهارتهای اجتماعی و روابط سالم با همسالان کمک می کند. برای افرادی که محدودیت در مهارتهای اجتماعی دارند و در ابراز رفتار مناسب و یادگیری دچار مشکل می شوند و از عدم تعادل جسمی رنج می برند، ورزشهای انفرادی فوق العاده مفید است. زیرا احساس پیشرفت و موفقیت می کنند.
این عوامل نقش عمده ای در احساس مثبت جسمانی، عزت نفس و رشد روانی دارند. مراسم «المپیک های ویژه » که تعداد زیادی از کشورها در آن شرکت می جویند و اخیراً هم در ایران با شرکت فعال دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی راه اندازی شده است، به آن دسته از کودکان و جوانانی که نواقص جسمانی آنها به اندازه ای است که قادر به شرکت در ورزشهای معمولی نیستند یاری می دهد تا در آنها احساس توانایی، رقابت سالم، تعلق به گروه و اعتماد به نفس تقویت شود و رشد روانیی در آنها تسهیل گردد.
ولی ورزش در صورتی که مناسب برای فرد نباشد، می تواند نتایج سوء داشته باشد و نقض غرض گردد. مثلاً شکستهای مکرر، مورد انتقاد قرار گرفتن، تقلید از الگوهای ضعیف، ارتباط منفی و ناسالم با همگنان و همسالان و فشار درونی و بیرونی برای پیشرفت، زمینه های مساعدی برای نابه هنجاریهای روانی و اعتماد به نفس ضعیف ایجاد می کند. مسئولیت در قبال اولیاء، مربیان، افراد گروه، بردن و باختن و توقعات نامناسب می تواند تأثیر منفی بر عملکرد وی بگذارد و از رسیدن وی به حد نصاب توانایی های بالقئه اش جلوگیری نماید و رفتارهایی را تقویت کند که به سلامت جسمانی و روانی او صدمه می رساند. افزون براین، رقابتهای شدید و ناسالم در ورزش برای به دست آوردن شهرت و ثروت و قهرمانی به اندازه ای جاذبه دارد که ممکن است سبب عهدم واقع بینی خانواده و نوجوان گردد و سبب شود که فعالیتهای مهم دیگر زندگی مانند تحصیل و کار تحت الشعاع آن قرار گیرد. واقعیت تلخ موجود این است که تنها تعداد بسیار معدودی به سطح ورزشکاران حرفه ای می رسند. همانطور که قبلاً گفته شد، جاذبه اجتماعی و اقتصادی ورزش سبب می شود که بسیاری از افراد برای رسیدن به این اهداف از فعالیتهای مفید اجتماعی و اقتصادی دیگر نیز خود را محروم می کنند. زمانی که فرد در رسیدن به هدف حرفه ای خود در ورزش ناکام می ماند، به دلیل نداشتن مهارتهای دیگر احساس درماندگی و ناتوانی خواهد کرد. بر اساس آماری که در ایالات متحده منتشر شده است، از هر 2300 بازیکن بسکتبال تنها 40 نفر در دانشگاه به بازی ادامه می دهند و تنها یک نفر در تیم ملی پذیرفته می شود از تیم فوتبال دبیرستان تنها 4 درصد به تیم دانشگاه راه می یابند و کمتر از یک درصد در تیم های حرفه ای پذیرفته می شوند. حتی کسانی که بخت با آنها یاری می کند و به مقام قهرمانی می رسند نیز معمولاً برای مدت زمان کوتاهی به شهرت و ثروت دست می یابند و پس از گذشت این دوره اگر مهارتهای دیگری نداشته باشند، احساس درماندگی و افسردگی خواهند کرد. (smith , coppel , zone. 1996). (معینی، 1379 ص 101)
مراحل رشد و ارتباط آن با ورزش
رابطه ورزش با رشد و تکامل کودک قبل از ورود به مدرسه می تواند شروع شود. ولی خیلی اوقات کودکان خردسال آمادگی جسمی و روانی کافی برای بدست آوردن مهارتهای لازم را ندارد، برای مثال، توانایی بصری کودک تا سن 6 یا 7 سالگی به طور کامل رشد نمی کند. تا آن زمان کودکان دوربین هستند و در دیدن اشیای متحرک نزدیک مانند توپ بسکتبال مشکل دارند. قبل از سن 10 سالگی، کودکان تا حد زیادی به بزرگترها متکی هستند، ولی با افزایش سن استقلال در پیروی کردن از قواعد ورزشی و اتکا به خود افزایش می یابد. در اوایل بلوغ ارزیابی همگنان و همسالان منبع اصلی سنجش خود کفایی است (wiseman , judges 1997). در اواخر بلوغ، از اهمیت همسالان کاسته می شود و به اهمیت نقش بزرگسالان، غیر از اولیا برای الگو گیری افزوده می شود. در نوجوانان، به واسطه ویژگی هایی از قبیل رشد تفکر انتزاعی، ازدیاد میل به استقلال،تعارض بین احساس اتکا به خود و دیگران، تلاش برای یافتن پایگاه اجتماعی و احساس هویت. و بالاخره سعی در برآوردن نیازها و مسئولیتهای جدید، این توقعات استرس زا است و نوجوان طبیعتاً میل به استقلال بیشتر، تسلط و خود مختاری واعتماد به نفس دارد و این امر غالباً با قوانین ساخته و پرداخته شده ورزشهای رسمی و انتظارات مربیان آنها توافق ندارد. این ورزشکاران مبتدی در اصل کودک و نوجوان هستند و شرکت در فعالیتهای ورزشی در اساس برای تقویت رشد و تکامل آنها لازم است و نه برای قهرمان شدن. به وجود نیازهای دوران رشد و گنجایش های شناختی کودک و نوجوان؛ حمایت ، مراقبت، ترغیب و تشویش و درک صحیح نیازهای آنها امری ضروری است (richelson , 1998). (معینی، 1379 ص 102)
نقش بزرگسالان در ورزش کودکان و نوجوانان
کودکان و نوجوانان از راه الگوگیری و تقلید اجتماعی مطالب بسیار زیادی می آموزند. طرز نگرش و رفتار اولیا و مربیان ورزش تأثیر عمیقی بر نوع و مقدار شرکت فرزندان آنها، مقدار لذت بردن از فعالیت ورزشی، کسب ارزشها و باورها، پذیرش و تحمل استرسها و ادراک و تعبیر آنها از پیشرفت، موقعیت و شکست، توقعات و تواناییها می گذرد. اکثر پدران و مادران به وجود فرزندان خود افتخار می کنند و تا حدی با آنها همانند سازی می نمایند، ولی گاهی فراموش می کنند که کودکان آنها از لحاظ رشد جسمی و روانی در چه مرحله و سنی هستند. برخی از اولیاء با داشتن انتظارات و توقعات افراطی سبب ایجاد استرس و اضطراب در کودکان می شوند و به جای کمک به پیشرفت آنها جلوی پیشرفت را می گیرند. (wise , 1997) یکی از نوجوانانی که به تازگی شروع به گرفتن کشتی کرده بود، ولی حالت اضطراب داشت، به روان شناسان مراجعه کرد. روان شناس از او می پرسید که علت اضطراب چیست. نوجوان گفت، می ترسم در مسابقات کشتی این هفته اشتباه کنم و ببازم. روان شناس مگوید، می دانی که غلامرضا تختی هم گاهی اشتباه می کرد و می باخت. نوجوان می گوید این را می دانم ولی فکر نمی کنم تختی پدر پرتوقعی مثل پدر من داشت!
گاهی اولیاء، فرزندان خود را برای موقعیت هایشان مورد پذیرش و توجه قرار می دهند و کودکان با این باور رشد می کنند که ارزش وجودی آنها به مقدار موقعیت آنها بستگی دارد. این امر در ورزش نیز صادق است. اولیاء ممکن است با خشم و ناامیدی به کودکی که در ورزش پیشرفتی ندارد یا مرتکب اشتباه می شود، واکنش نشان دهد. در تعدادی از اولیاء احساس ارزشمندی آنها به حدی با پیشرفت و موقعیت و شکست فرزند مرتبط است که فشار آنها بر کودک سبب ایجاد عامل استرس زای بیمارگونه ای می شود.
اولیاء الگوهای اصلی و اساسی را برای تقلید کودکان ارائه می دهند. کودک نیاز مبرم به تأیید اولیای خود دارد و به آسانی به آنها همانند سازی می کند و ارزشهای آنها را درون ریزی می نماید، خواه سازنده و یا مخرب باشد.
(شاملو، 1379 – چاپ پنجم 112)
نقش مربی در بهداشت روانی :
مربیان ورزش مانند آموزگاران بعد از اولیاء نقش مهمی در تأمین بهداشت روانی کودکان و نوجوانان دارند و بر اعتماد به نفس و خود پنداری و چگونگی روابط آنها با دیگران تأثیر بسیار دارند (johansen , 1991). با وجود این نقش مهم و اهمیت الگو پذیری و همانند سازی کودک و نوجوان با مربیان خود، این مربیان غالباً اطلاع زیادی از فرایندهای فیزیولوژیکی روان شناختی و تکنیک های جدید برای تقویت انگیزه افراد و شناخت از شخصیت آنها در جو ورزشی و خارج از آن ندارد. به همین دلیل دانش و بینشی مناسب نیز برای ارتباط برقرار کردن با خانواده کودک و نوجوان تحت آموزش خود ندارد. این روند، پیچیدگی خاصی پیدا می کند اگر طرز فکر و ارزشهای مربی در تضاد اساسی با اولیای کودک و نوجوان باشد، در دبیرستان و دانشگاه و بعدها در سطح ملی و حرفه ای مربیان غالباً ارتباط عاطفی نامناسب توأم با انتظارات و توقعات زیاد از آنها دارند و تنها از آنها پیروزی می خواهند (jakson , 1997). مربیان همانند اولیاء اغلب باعث ایجاد احساس منفی در کودکان و نوجوانان می شوند، مگر اینکه آنها در ورزش برنده باشند در بسیاری از موارد، مربیان به نفع برخی از بازیکنان سوگیری نشان می دهند، تبعیض قائل می شوند و رفتارهای ناجوانمردانه و غیر ورزشکارانه ای نسبت به آنها بروز می دهند. در پژوهشی که برتُن، تنهیل، مارتن و گولد در سال 1996 کردبه این نتیجه رسیدند که در 22 بخش از جامعه مربیان بسکتبال 22 بار بیشتر از بازیکنان انتقاد کردند تا تمجید و 4 برابر بیشتر تنبیه کردند تا تشویق، مربیان غالباً از تقویت منفی، طعنه و کنایه، توجه نکردن به جنبه های مثبت، طرفداری از بعضی از بازیکنان و حتی تقویت روابط منفی بین آنها استفاده می کردند. گاهی ورزشکاران ممکن است از نیت و رفتار مربیانی که مراحل رشد و درجه توانایی آنها را در نظر نمی گیرند، سوء تعبیر کنند. گاهی مربیان اهمیت نقش خانواده، دوستان و مدرسه را در تعیین بهداشت روانی کودک و نوجوان نادیده می گیرند . (شاملو، 1379 – چاپ پنجم 114)
پژوهش در انگیزه، رضایت و تعارض
پژوهشهای علمی نشان داده است که تقویت مثبت، تشویق و تکنیک های مناسب در قالب محیطی امن و حمایت کننده بهترین راه های تقویت انگیزه،‌روحیه، رضایت، عملکرد، کفایت جسمانی و انسجام گروهی در ورزش است(اسمال، کرتیس، اسمیت و هورن 1997). انگیزه در ورزش در افراد بین 8 تا 18 سال رابطه نزدیک با یاد گرفتن مهارتها، لذت بردن از زندگی، پیشرفت خودکفایی و توانایی جسمی و روانی و در مجموع تقویت بهداشت روانی دارد(اسمال، اسمیت، کاپل، زین 1998). هدف سالم در ورزش ایجاد رفتارهای مطلوب به وسیله تقویت مثبت و نیز تعمیق انگیزه و خواسته برای پیشرفت در مقابل ترس از شکست است. لذت بردن یکی از دلایل اصلی شرکت در فعالیتهای ورزشی است. عدم لذت منجر به تضاد می شود(اسکالان ). هوایت، رابطه آماری معتبری بین لذت بردن و میل به تداوم در فعالیت ورزشی یافت.
پژوهشگران در تحقیقی که در مورد رابطه لذت با توانایی و پیشرفت در کشتی گیران 9 تا 14 سال در مسابقه کشتی انجام دادند دریافتند که پسرانی بیشتر لذت می برند که مربیان و اولیاء از عملکرد آنها راضی بودند و فشار کمتری از سوی آنها احساس می کردند، رفتارهای منفی کمتری از آنها می دیدند، همکاری متقابل بیشتری بین کودکان و بزرگسالان وجود داشت و نتیجتاً روحیه قوی تری داشتند. (اسکالان، لوت ریت، وایت 1997).
فقدان لذت از ورزش در دوران های اولیه زندگی سبب می شود که فرد در بزرگسالی نیز چندان رغبتی به ورزش نداشته باشد و از این جهت به بهداشت عمومی او لطمه وارد آید. این تجربه های اولیه دوران رشد کودکی و نوجوانی اگر مطلوب نباشد به نوعی تنبلی و بی تفاوتی و گوشه گیری جسمی و روانی منجر می شود که عواقب بهداشت ناسالم فردی و اجتماعی به همراه دارد. تشکیلات آموزشی ما به تشدید این وضع دامن می زند. مدارس ما اهمیت زیادی به ورزش و رشد جسمانی نمی دهند، در حالی که داشتن اینگونه برنامه ها که لذت جسمانی دربردارند و اعتماد به نفس فرد را تقویت می کنند، سبب ازدیادی فعالیتهای جسمانی و در نتیجه تداوم سلامت جسمانی و روانی و نشاط و تحرک مداوم در زندگی می شوند، (یزالس، پامرن، فرگوسن، کرک پاتریک، 1999).
تحقیقات درباره گریز کودکان ونوجوانان از ورزش نشان می دهند که معمولاً تجربه های نامطلوب ورزشی چنین وضعی را ایجاد می کنند. تجربه هایی از قبیل شرکت ندادن آنها در ورزش، تأکید بر رقابت و موفقیت، فشار زیاد، بی حوصله شدن، دوست نداشتن مربی، لذت نبرن و تنبیه شدن به علت شکست. البته این واقعیت وجود دارد که هر چه نوجوان بزرگتر می شود به دلیل داشتن علایق، سرگرمیها، گرفتاریهای آموزشی و روابط اجتماعی گسترده فاصله او از ورزش بیشتر می شود. به همین دلیل، باید اولیاء و مربیان سعی کنند ورزش را به طور متعادل در کل برنامه های فرد جای دهند تا این عامل که از مهمترین عناصر بهداشت جسمی و روانی است، از برنامه زندگی وی حذف نشود.(شاملو – چاپ پنجم 1379) ص122
بهداشت روانی و اجتماع
می دانیم که طرز فکر افراد تا اندازه زیادی انعکاس طرز فکر اعضای خانواده آنهاست. و نحوه تفکر خانواده ها نیز به مقدار قابل ملاحظه ای، منعکس کننده طرز فکر اجتماع است. این نحوه تفکرات، عقاید، ارزشها و تعصبات، از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود و گاهی نیز در آن تغییرات جزئی، به کلی صورت می پذیرد. این عوامل میراث فرهنگی مارا تشکیل می دهد و اهمیت آن از میراث جسمانی، کمتر نیست. قسمت مهمی از این ارثیه فرهنگ، طرز تفکر و قضاوت جامعه نسبت به بهداشت روانی است، که تا این اواخر سبب عدم پیشرفت در شناسایی و درمان بیماری های روانی شده است.
بشر از قرنها پیش تمایل به شناختن خود و دنیای خود داشته است و چون قادر به حل این دو معما به طریق منطقی و علمی نبوده، متوسل به قوای ماوراءالطبیعه شده است. بیماری روانی نیز یکی از این معماهای بغرنج بوده و بشر اولیه چون قدرت حل آن را نداشته است بالطبیعه علل پیدایش این پدیده را منسوب به اجنه، شیاطین، ارواح جنیثه و امثال آن می کرده است. حتی امروز یعنی در قرن ببیستم نیز هنوز بشر گرفتار موهوماتی است که از اجداد خود در این باره به ارث برده است. تغییراتی که به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم در طرز فکر اجنماعی نسبت به امراض روانی و بیماران مبتلا به آن صورت گرفت. سبب ایجاد روشها و وسایل بهتری، برای تشخیص، درمان و مراقبت صحیح تر گردید. در هر صورت امکان دارد که در آینده نزدیکی اجتماع،‌اصول زیر را بپذیرد.
1- رفتارهای غیر عادی به غیر از پسیکوز، عضوی و اکتسابی است. شکل اینگونه رفتارها مستقیماً ارثی نیست. اگر چه امکان دارد ظرفیت و تمایلات آن موروثی باشد.
2- چون رفتارهای غیر عادی (غیر از پسیکوزهای عضوی) اکثراً اکتسابی است. بنابراین می توان آنها را به وسیله پسیکوتراپی درمان کرد.
3- درمان بیماری های روانی را مانند امراض جسمی باید زود شروع کرد. به طور کلی هر چه بیمار مسن تر باشد، درمان او مشکل تر است و همچنین هر چه بیماری شدیدتر باشد، امکان بهبودی کمتر است.
4- با اعمال اصول بهداشت روانی می توان از وقوع بیماریهای روانی جلوگیری کرد. اجرای این اصول، به ویژه در خانواده و مدرسه حایز اهمیت فراوان است. زیرا مؤثرترین عامل در تربیت کودک می باشد.
5- افرادی مبتلا به رفتارهخای غیر عادی هستند، حتی هنگام دیوانگی نیز احتیاجات و خصوصیاتی مشابه دیگر افراد انسان را دارا می باشند. آنان دارای احساسات انسانی مانند عشق و تنفر و حسادت هستند و در مقابل محبت با مهربانی رفتار می کنند و در برابر خشونت نیز عکس العملی مانند آن نشان خواهند داد.
6- رفتار غیر عادی تنها از لحاظ کمیت با رفتار عادی متفاوت است. بیماران روانی همان مکانیزم هایی را که اشخاص عادی به کار می برند، مورد استفاده قرار می دهند ، منتهی با شدت خیلی بیشتری. هر فرد ممکن است دچار بیماری های روانی شود با این تفاوت که عده ای قدرت کمتری در تحمل معایب دارند و بنابراین خیلی زودتر در برابر مصائب شکست می خورند.
7- بیماریهای روانی و حتی پسیکوزها را می توان علاج کرد. البته با دانش امروزی درباره این گونه بیماریها، این ادعا را نمی توان کاملاً صادق دانست، زیرا حتی در بیماری های جسمانی نیز موضوع درمان مطلق، مطرح نیست. عوامل متعددی از قبیل سن، وضعیت جسمانی، محیط، ماهیت بیماری، و نوع درمان، در بهبود بیماری های روانی و جسمانی مؤثر است.
8- روانپزشک و روان شناس از لحاظ خصوصیات شخصی تفاوت کلی با متخصصان امور دیگر ندارند. آنان در مقابل بیماری های روانی به همان مقدار مصونیت دارند که پزشک در مقابل امراض جسمی.
9- از کمک خواستن و پذیرفتن درمان روانی، نباید احساس شرمندگی و خجلت کرد، زیرا همانطور که انسان مسئول بیماری های جسمانی خود نیست، به همان نسبت نیز مسئول بیماری های روانی نمیباشد.(میلانی فر– 138-ص87)
عوامل اجتماعی مؤثر در بهداشت روانی
مدرسه – با پیشرفت علوم انسانی و تأثیر آن در موازین تعلیم و تربیت امروز، علمای آموزش و پرورش معتقدند که تربیت کودک اگر مهمتر از تعلیم دادن به او نباشد، اهمیت کمتری هم ندارد.
فلسفه تعلیم و تربیت دنیای امروز بر اساس پرورش تمامی شخصیت فرد استوار است، بدین معنی که منظور تحویل انسانی سالم و خلاق و مفید به جامعه لازم است تا همراه با توسعه قوای فکری، قوای جسمانی و عاطفی او نیز پرورش یابد. بر اساس فلسفه آموزش و پرورش، قسمتی از وظایف آموزگار باید منحصر به تأمین بهداشت روانی کودک شود.
او باید از احتیاجات شخصی و اجتماعی کودکان در مدرسه اطلاع داشته باشد. شاید بهترین راهی که به وسیله آن می توان اصول بهداشت روانی را شایع و اجرا کرد، انجمنهای خانه و مدرسه باشد. این انجمنها به منظور برطرف کردن اشکالات دانش آموزان تشکیل شده است، ولی اغلب از هدف اصلی خود دور می شوند، یا به تدریج علاقه و فعالیت خود را از دست می دهند، ولی چنانچه این انجمنها با به کارگیری روشهای صحیح، در امر بهداشت روانی کودک و به وجود آوردن شرایط مناسب در مدارس بکوشند، خواهند توانست عامل بسیار مهمی در این راه باشند. این انجمن ها با برقرار کردن رابطه محکمی میان خانه و مدرسه می توانند متقابلاً اطلاعاتی از وضع خانواده و مدارس بدست آورند، و اگر نقایصی از لحاظ مادی و معنوی به ویژه مسائل روانی فردی و گروهی کودک وجود دارد در رفع آن تلاش کنند. (میلانی فر - 1381) ص 89
مرکز راهنمایی کودک
در اکثر پیشرفت روز دانش ما درباره خصوصیات روانی کودکان، احتیاج مبرم به ایجاد مراکز تشخیص و درمان ناراحتی های کودکان احساس شده است. به همین دلیل مؤسسات ومراجع مربوط به کودکان، ‌در حال حاضر با علاقه محسوسی سعی در ایجاد چنین مراکزی دارند. در کشور ما کلینیک هایی که مربوط به بررسی مسائل روانی و اجتاعی کودکان باشد از سوی دو مرکز دولتی مانند وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایجاد شده است، به علاوه در بعضی از بخش ها،‌مراکزی از این قبیل با کمک مراکز مذکور به وجود آمده، ولی به طور کلی هنوز توجه لازم به ایجاد کلینیک های روانی کودک نشده است. احتیاج به این مراکز، بسیار زیاد و حتی حیاتی است، زیرا اگر زمان مناسب درمان به تعویق افتد و بیماری مزمن شود، علاج آن دشوار خواهد بود. هدفهای اصلی کلینیک های روانی کودک عبارتند از:
1- کمک مستقیم به کودکان به منظور سازگاری بهتر در منزل و مدرسه و اجتماع
2- دادن کمک و اطلاعات علمی و مفید به کسانی که در تماس با کودکان هستند و رابطه مستقیم با اطفال ناسالم دارند.
3- شناساندن فعالیتهای مراکز راهنمایی کودک به اولیاء و آموزگاران با تعلیم اصول بهداشت روانی به آنان.
4- تعلیم بهداشت روانی کودک به افراد و مؤسسات مختلف اجتماع و ترغیب آنان به تهیه و ایجاد مراکزی که مربوط به مسائل کودکان است.
کودکان و جوانان ناسازگار
یکی از مسائل مهم بهداشتی رو

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین ورزش و بهداشت روانی دانشجویان رشته های ادبیات

پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان

اختصاصی از ژیکو پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان


 پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان

چکیده : هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی بوده است که به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد.جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان مونث روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی که راتشکیل میدهند..بر این اساس حجم نمونه برابر با 191 نفر تعیین شدکه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند.در این پژوهش برای اندازه گیری خلاقیت از پرسشنامه عابدی(1372) و برای اندازه گیری تاب آوری از مقیاس تاب اوری کانر و دیویدسون(2003) و برای اندازه گیری کیفیت زندگی از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت(1996) استفاده شد.برای تجزیه و تحلیل اماری داده ها با بهره گیری از نرم افزار از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد.نتایج پژوهش ها نشان می دهند که بین تاب آوری و کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد. بین خلاقیت و کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد. بین خلاقیت و تاب آوری رابطه مثبت وجود دارد. بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان

پروژه تحقیقاتی کارشناسی حقوق - میراث فرهنگی در حقوق ایران و در حقوق بین الملل - با فرمت ورد word

اختصاصی از ژیکو پروژه تحقیقاتی کارشناسی حقوق - میراث فرهنگی در حقوق ایران و در حقوق بین الملل - با فرمت ورد word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه تحقیقاتی کارشناسی حقوق - میراث فرهنگی در حقوق ایران و در حقوق بین الملل - با فرمت ورد word


پروژه تحقیقاتی کارشناسی حقوق - میراث فرهنگی در حقوق ایران و در حقوق بین الملل - با فرمت ورد word

چکیده :

میراث فرهنگی هر کشور،یکی از اساسی ترین ارکان تحکیم هویت، ایجاد خلاقیت وخودباوری ملی است که به واسطة آن می‌توان تمدن، آداب وسنن،شیوه‌های تجاری و اقتصادی و نهایتاً روند تحول، سیر تکوین و تکامل انسان را در طول تاریخ مورد شناسایی و تحلیل قرار داد. لذا در وهلة اول بدلائل علمی،مذهبی و فلسفی و پس ازآن بدلیل مزایای اقتصادی در صنعت توریسم، حفاظت از این آثار امری ضروری بوده ودر این راستا وضع قوانین،برنامه ریزی متناسب و حرکت صحیح برای ساختن حال و آینده‌ای متکی بر تجارب تاریخی ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی می‌گردد.

بدین ترتیب فراهم نمودن شناختی دقیق از وضع قانونی موجود در امور مربوط به میراث فرهنگی و تلاش برای جستجوی سیاستهایی مناسب تر برای آینده، هدفی است که در این تحقیق تعقیب می‌گردد.

با عنایت به شرح ارائه شده، تحقیق حاضر مشتمل بر سه بخش می‌باشد که بخش اول در راستای آشنایی با موضوع، به بررسی مفاهیم مربوط به میراث فرهنگی،مبانی حمایت ازآن و تاریخچه حمایت از میراث فرهنگی در حقوق بین الملل و ایران اختصاص دارد.

در بخش دوم به بررسی جایگاه میراث فرهنگی درقوانین و مصوبات کشور پرداخته ودر این مباحث کاستی‌ها و چالش های قانونی موجود در ایران مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

و سرانجام بخش سوم مروری است بر سیاستهای جهانی در زمینه میراث فرهنگی که در این نوشتار به بررسی معاهدات و سازمان‌های بین المللی مربوطه پرداخته خواهد شد، چرا که اقتضای طبیعت و خصلت به هم پیوسته و در هم تنیدة جهان معاصر چنین است که تجارب بین المللی رهنمود ملتهاست.

در پایان جمع بندی تحقیق، شامل نتایج و پیشنهاداتی است برای انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب.

امید است که این تحقیق بتواند گامی هر چند کوچک در جهت ارتقاء وضعیت موجود باشد.

 

فهرست مطالب

عنوان                                                                           صفحه

 

مقدمه  

الف) طرح موضوع

ب) اهداف و فرضیات

ج) روش تحقیق

بخش اول: مفاهیم، مبانی و تاریخچه حقوق میراث فرهنگی

فصل اول: مفاهیم و مبانی ................................................. 2

مبحث اول: مفاهیم....................................................... 2

1ـ مفهوم فیلولوژیک (زبان شناسانه) ..........................................2

2ـ میراث فرهنگی به مفهوم عام ..............................................4

3ـ میراث فرهنگی به مفهوم خاص (میراث فرهنگی معنوی) .................... 8

4ـ تعریف میراث فرهنگی در قوانین ایران .....................................11

5ـ تعریف میراث فرهنگی در کنوانسیون‌های بین‌المللی ...............13

مبحث دوم: مبانی .................................................................18

1ـ مبانی ارزشی ........................................................................ 18

2ـ مبانی قانونی ...........................................................................24

3ـ مبانی حفظ، پژوهش و معرفی میراث فرهنگی .......................... 26

فصل دوم: تاریخچه ............................................................. 31

مبحث اول: تاریخچه حمایت از میراث فرهنگی در حقوق بین‌المللی ..... 31

1ـ پیشینه قراردادی ............................................................... 31

2ـ پیشینه سازمانی ................................................................ 36

مبحث دوم: تاریخچه حمایت از میراث فرهنگی در حقوق ایران ......... 41

1ـ حمایت از میراث فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی ............ 41

2ـ حمایت از میراث فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی ............ 50

 

بخش دوم: حمایت از میراث فرهنگی در حقوق ایران

فصل اول: میراث فرهنگی در قوانین و مقررات ایران ............ 61

مبحث اول: میراث فرهنگی در قوانین بنیادی ........................... 61

1ـ میراث فرهنگی در قانون اساسی ...................................... 61

2ـ میراث فرهنگی در قانون برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ..... 65

3ـ میراث فرهنگی در قوانین شهری ......................... 68

4ـ میراث فرهنگی در قوانین و مقررات مالی .................................. 75

مبحث دوم: ضوابط حفاظتی ناظر بر میراث فرهنگی ......................... 81

1ـ حفاری .................................................................. 82

2ـ ورود و صدور ......................................................... 87

3ـ خرید و فروش ....................................................... 92

فصل دوم: حمایت دولت از میراث فرهنگی ....................97

مبحث اول: سازمان‌های حامی ........................................... 97

1ـ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ................................ 98

2ـ  پژوهشگاه میراث فرهنگی ............................................ 101

3ـ مرکز آموزش عالی .......................................................... 103

4ـ انجمن‌های میراث فرهنگی ............................................ 105

مبحث دوم: ثبت میراث فرهنگی در فهرست آثار ملی .......... 107

1ـ ثبت آثار غیر منقول ................................................... 108

2ـ ثبت آثار منقول ............................................................ 114

مبحث سوم: پیوستن به معاهدات و سازمان‌های بین‌المللی ...... 117

1ـ الحاق به معاهدات بین المللی ........................................... 117

2ـ عضویت در سازمان‌های بین‌الملی ..................................... 120

 

بخش سوم: حمایت از میراث فرهنگی در حقوق بین‌المللی

فصل اول: معاهدات بین‌المللی .............................................. 123

مبحث اول: کنوانسیون حمایت از اموال فرهنگی در زمان مخاصمات مسلحانه (1954 یونسکو) ............................................................ 123

1ـ موضوع و دامنة شمول ................................................... 123

2ـ روش‌های حمایت از اموال فرهنگی ..................................... 125

3ـ قلمرو اجرایی کنوانسیون .............................................. 130

4ـ تشکیل کمیته مشورتی ملی .............................................. 133

مبحث دوم: کنوانسیون اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از ورود و صدور و انتقال مالکیت غیر قانونی اموال فرهنگی (1970) ......................134

1ـ موضوع و دامنة شمول ......................................... 134

2ـ مقررات شکلی و اجرایی .......................................... 136


دانلود با لینک مستقیم


پروژه تحقیقاتی کارشناسی حقوق - میراث فرهنگی در حقوق ایران و در حقوق بین الملل - با فرمت ورد word

دانلود مقاله نظریه نهادگرایی نئولیبرال و همکاری های بین المللی

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله نظریه نهادگرایی نئولیبرال و همکاری های بین المللی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
در دنیای امروزی هیچ دولتی نیست که به نحوی در یک یا چند سازمان منطقه ای و بین المللی عضویت نداشته باشد . در واقع تعلق دولت ها به جوامع و اتحادیه های فرا ملی یک ضرورت و نیاز دنیای پیچیده امروزی است و صرفاً مصلحت اندیشی های سیاسی در این زمینه مطرح نیست .
وجود سازمان های ناحیه ای و منطقه ای که نوعی نهاد بین المللی نیز تلقی می شوند ، تبلور آرمان جوامع بشری را در راه رسیدن به وحدت و همزیستی و کمرنگ شدن مرزهای سیاسی و حاکمیت دولت های ملی است . البته توجه داریم که نهاد بین المللی یا منطقه ای با سازمان بین المللی و منطقه ای همواره یکی نیستند و روابط بین المللی نیز ضمن آمیزش با این دو پدیده ، در رشته علوم سیاسی یا حقوق جای ویژه خود را دارد .
« نهاد » Institution در یک تعریف کلی به « مجموعه تشکیلات » مقررات و سنت هایی گفته می شود که یک اجتماع یا گروه متشکل را مشخص می کند . هر گاه این اجتماع متشکل به جامعه بین المللی تعلق داشته باشد انرا نهاد بین المللی International Institution می نامند . به هنگامی که صرفاً در چارچوب جغرافیایی مانند قاره های آسیا ، اروپا ، آفریقا ، خاور میانه ، خاور دور ، آمریکای لاتین و ... مطرح شود ، به آن نهاد منطقه ای Regional Institution می گویند .
سابقه ایجاد نهادهای منطقه ای بین دولت ها به زمانهای بسیار دور بر می گردد . در واقع دامنه توسعه روابط بین دولت های ملی از اواخر سده پانزدهم و در قرن شانزدهم همزمان با دوره رنسانس جوامع اروپایی و بویژه در قرن هفدهم با پیدایش دولت های ملی مستقل در اروپا گسترش یافت . به عقیده بسیاری از پژوهشگران ، این دوره ، مقطع و منشاء ظهور نهادهای بین المللی و منطقه ای می باشد . با این همه ، اینگونه روابط در آن زمان منحصر به منطقه قاره اروپا بود . مناطق جغرافیایی دیگر در آفریقا و آسیا هنوز نه به جرگه حقوق بین الملل پیوسته بودند و نه اصولاً به بازی گرفته می شوند .
بسیاری از تحلیل گران سیاسی نقش اکثریت پیمان ها و اتحادیه های منطقه ای و محلی را ( بویژه آنها که یکی از قدرت های بزرگ در آن حضور دارند ) به صحیح ابزاری برای رقابت جهت تحصیل قدرت در سطح جهان تعبیر کرده اند . برخی نیز تاثیر آن ها را در حفظ صلح و نظم عمومی در مناطق مختلف جغرافیایی ستوده اند . از نظر ما نکته مهم و اساسی در این کوششهای گروهی و منطقه ای ، توجه به منافع واقعی ملت های ذینفع می باشد و نه ضرورتاً تمایلات و منافع و گرایش های مقطعی نخبگان وابسته به شرق و غرب که ممکن است الهامبخش این حرکات سیاسی باشند .
اندیشه جلوگیری از جنگ و مصائب آن و دست یابی به صلح پایدار از اولی انگیزه های تشکیل نهاد های منطقه ای از طریق پیمان های سیاسی بود . در همین دوران بود که ایجاد یک حکومت پر قدرت جهانی به عنوان نسخه ای برای صلح و روابط مسالمت آمیز بین اقوام ملت ها و نژادهای مختلف تجویز شد . به تدریج که انقلاب صنعتی شکل گرفت و دانش فنی امکانات تازه ای در دسترس بشر گذاشت ، نوع روابط بین الملل نیز دگرگون شد و ضرورت داد و ستد علمی ، اقتصادی ، تجاری و ... بین دولت ها محسوس گشت . از آنجا بود که تشکیل اتحادیه ها و نهادهای فرا ملی برای امور پستی ، بهداشتی ، مخابراتی و ... که روابط بین را تسهیل و تسریع می کرد ، به عنوان نیاز جوامع مطرح شد .
تاسیس و تشکیل یک نهاد بین المللی اعم از اینکه بعد جهانی داشته باشد یا منطقه ای به منظور نظم بخشیدن و به قاعده در آوردن نوعی از روابط بین الملل است . سازمان های بین المللی منطقه ای نیز یک نوع نهاد هستند ، ولی هر نهاد بین المللی ضرورتاً یک سازمان بین المللی نیست . در واقع سازمان های بین المللی مرحله ای پیشرفته و توسعه یافته از فن نظم بخشیدن به تعامل دولت ها در روابط بین المللی می باشند . به عبارت دیگر ، نهادهای زیادی در سطوح مختلف در جهان وجود دارد که همگی به عنوان یک سازمان یا Organization مطرح نیستند . قواعد حقوق بین المللی نیز بیشتر دسته اخیر از تشکیلات بین المللی را می پوساند و مثلاً نهادهای بین المللی خصوصی یا شرکت های فرا ملی و چند ملیتی ضرورتاً تابع آن نیستند .
لازم به تذکر است که شرکت های چند ملیتی عموماً تابع قوانین داخلی و ملی کشورهایی هستند که در آنجا به ثبت رسیده اند و اقامتگاه قانونی دارند . البته فعالیت این نهادها ممکن است همواره در گستره روابط بین المللی مطرح شود ولی تنها از دیدگاه حقوق بین الملل خصوصی که در سیستم حقوق آمریکایی تعارض قوانین « Conflict of laws» نامیده می شود ، مورد مطالعه قرار می گیرد .
دولت ها معمولاً در تشکیل سازمان های معروف به ( NGO ) Non – Goverment Organizutim نقشی ندارند . برخی از آنها انتفاعی هستند و بعضی دیگر صرفاً هدف های علمی ، فرهنگی ، مذهبی ، ورزشی و آموزشی و دیگر فعالیت های غیر انتفاعی را دنبال می کنند .
از جمله سازمان های بین المللی خصوصی و انتفاعی ، می توان به چند ملیتی ها « Multi – National Corporations » اشاره نمود که در مناطق مختلف جغرافیایی پراکنده هستند . کمپانی های نفتی ، بانک ها ، شرکت های مخابراتی ( مانند ITT ) شرکت های بیمه و .... هر کدام به طور فعال و موثر در سطح جهان نقش سیاسی و اقتصادی ایفا می کنند ولی از قلمرو حقوق بین الملل خارج هستند . تا کنون اقدامات بین المللی از جمله در چارچوب سازمان ملل متحد نتوانسته است بر فعالیت های شرکت های چند ملیتی کنترل داشته باشد و تنها در سطح مناطق ، اقداماتی از قبیل تاسیس و توسعه بازارهای مشترک ، نهادهای تعاون و همکاری مالی و پولی منطقه ای ، تا حدودی از نفوذ و آثار زیان بخش چند ملیتی ها کاسته است .
پیمان های منطقه ای در واقع تشکیلاتی سیاسی هستند که در زمینه های حفظ صلح و امنیت توسعه روابط دوستانه ، همکاری های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، بشر دوستانه ، محیط زیست و از این قبیل ، ماموریت و مسئولیت خاصی دارند .
برخی از سازمان ها دارای یک شخصیت بین المللی هستند و به همین اعتبار با دیگر ارگان ها و سازمان های بین المللی ناحیه ای و منطقه ای داد و ستد بر قرار می کنند . این به مفهوم آن نیست که این سازمان ها یک ابر دولت متشکل از دولت های مختلف تشکیل می دهند ، بلکه به این معنی است که برای رسیدن به اهداف خود ، لاجرم مقداری از حاکمیت و قدرت کشور های عضو طبق ضوابط و شرایط معینی به ارگان مرکزی تصمیم گیری اجرایی آن محول می شود و در همان چارچوب با دیگر ارگان ها از موضوع یک اتحادیه ، روابط خاصی با شخصیت حقوقی برخوردار می شود .
از نقطه نظر حقوق بین الملل برای انکه یک سازمان شخصیت حقوقی کسب کند لازم است :
1- یک اتحادیه دائمی با اهداف قانونی و مشروع و تشکیلات اجرایی باشد .
2- بین سازمان و اعضای آن تفکیک وجود داشته باشد ( از نظر اختیارات قانونی و اهداف )
3- وجود قدرت قانونی قابل اجرا در سطح منطقه یا بین الملل و نه تنها در سطح نظام های ملی یک یا چند دولت .
طبیعی است که این شرایط همواره به طور واضح و قابل روئیت و لمس وجود ندارند ولی بسیاری از سازمان های منطقه ای وابسته به ملل متحد یا اتحادیه اروپا ( اتحادیه اقتصادی اروپا ، اتحادیه زغال و فولاد و اورانیم ) و کمیکون ( شورای کمک متقابل یا بازار مشترک شرقی ) دارای ظرفیت و قدرت یک سازمان بین المللی و دارای شخصیت خاصی می باشند .
بنابراین ممکن است اتحادیه ای وجود داشته باشد ، اما ارگان های اجرایی و شخصیت حقوقی مرتبط با ان را نداشته باشد . مانند کشور های عضو مشترک المنافع که سرزمین های مختلفی از آسیا و آفریقا ( بعضاً مستعمرات قدیم امپراتوری انگلیس ) را گرد هم آورده است ولی به عنوان یک سازمان و تشکیلات منطقه ای یا جهانی فاقد شخصیت حقوقی لازم می باشد . اگر جامعه بین المللی را به صورت یک سیستم کلان یا مجموعه در نظر بگیریم ، سازمان های منطقه ای و محلی در واقع از دیدگاه جهانی ، یک سیستم فرعی به شمار می آیند . طبیعتاً اگر در سیستم های فرعی مناسبات صلح امیز و عادلانه برقرار باشد ، این خصوصیت بر جامعه بزرگتر یعنی همان سیستم جهانی تاثیر می گذارد .
- میزان هم بستگی دولت های عضو به یکدیگر .
- از نظر وسعت جغرافیایی .
- از نظر اهدافی که در مجموع دنبال می کنند .
- از نظر وابستگی آنها به دولت ها یا سایر نهاد ها و تاسیسات غیر دولتی ، مذهبی ، علمی .
- از سایر جهات
شرایط و عوامل همکاری های منطقه ای به اجمال عبارتند از :
1- بودن دولت های مستقل حاکم که نخستین شرط برقراری رابطه همکاری در سطح منطقه می باشد .
2- وجود علائق و منافع مشترک میان آنها
3- قصد و اشتیاق به همکاری بین این دولت ها
4- امکان برقراری رابطه .
سابقه و نوع همکاری دولت ها را از دوران یونان قدیم یا روابط « دولت – شهرها » تا امروز ، می توان دنبال نمود . پیدایش دولت – ملت ها Nation – State نوعی روابط منطقه ای بود و به تدریج تحول تکنولوژی آثار بسیار گسترده ای در توسعه این روابط به وجود اورد . در واقع نیت و هدف نهایی و اصلی حفظ صلح و جلوگیری از جنگ و ستیز و ایجاد مبادلات سیاسی ، اقتصادی بود . در این میان آرمان گرایان ، حکومت جهانی را طلب می کردند ، اما این امر به علت تعداد اهداف و اختلاف نظر و سطح فرهنگ در قاره ها امکان نداشت . بنابراین در سطوح مناطق و نواحی ، پیمان ها بسته شد و نهاد ها و سازمان های بین المللی در معیار کوچکتر بوجود آمد .
نهاد گرایی لیبرال (نئو-لیبرال )
از میان اثر گذار ترین انواع اندیشه لیبرال در نظریه روابط بین الملل معاصر یکی هم آن چیزی است که معمولا نهاد گرایی نو-لیبرل یا به سادگی لیبرالیسم نو نامیده شده است. همان گونه که شماری از صاحب نظران اشره کردند این معمولا بر جسته ترین شکل لیبرالیسم در امور بین المللی بوده است. برای مثال همان گونه که جوزف گرکو در انتقاد زیرکانه اس از این گونه نظریه ها گفته است نهاد گرایی لیبرال قبل از موج کنونی در سه موج پی در پی رخ نمود که عبارت بودند از نظریه ادغام کارکرد گرایی دهه های 1940 و 1950 نظریه ادغام نو – عملکرد گرایی محلی در دهه های 1950و1960و نظریه وابستگی متقابل دهه 1970.شاید بتوانیم این نکته را هم اضافه کنیم که نویسندگان آرمان گرای گذشته و متعلق به دوره بین دو جنگ جهانی هم بر نهادها و سازمانهای بین المللی تاکید داشتندو اینبا آن واقع گرایی ویرانگر نظام موازنه قوای متعلق به قرن نوزدهم در تعارض کامل بود.
در هر حال اثر گذارترین نوع نهاد گرایی لیبرال معصر برداشت متفاوتی از خودش دارد . برای این که شباهت ها و تفاوت های موجود بین این نوع از نهاد گرایی و انواع قبلی آن را درک کنیم بهتر است مطلبی را از رابرت کوهین اثر گذارترین نهاد گرای نئو لیبرال به تفصیل نقل کنیم .
او می نویسد :لیبرالیسم گاهی اعتقاد به برتری بازارها بر مقررات اقتصادی دولتی تلقی می شود . برداشت دیگری از لیبرالیسم با اعتقاد به ارزش آزادی فرد هراه است . در هر حال او معقد است که هیچ یک از این دو ارتباط چندانی به تحلیل وی از روابط بین المللی ندارند . ولی او در ادامه میگوید:لیبرالیسم مجموعه ای از اصول راهنما برای علوم اجتماعی معاصر هم هست (به این مفهوم )بر نقش نهادهایی که بشر برای تاثیر گذاری بر تصمیم گیری جمعی توده افراد پی نهاده است تاکید می کند .لیبرالیسم به اهمیت روندهای سیاسی در حال تغیر بیشتر توجه دارد تا به ساختارهای ساده و تغییر ناپذیر . وبراین عتقاد متکی است که دست کم احتمال پیشرفت روز افزون در نهادهای مربوط به امور بشر به دنبال اقدامات بشری تغییر می کند و تغییری که در نتیجه این وضع در انتظارات و روندها به وجود می آید ممکن است بر رفتار دولت تاثیرات عمیقی بگذارد و موافقت نامه ها –رژیم ها و سازمان ها باعث همکاری بیشتر آن می شوند . از آن جایی که نهاد گرایان نئو لیبرال در این بر داشت با واقع گرایان اتفاق نظر دارند که رهبران کشورها درد سرها و منافع یک رشته اقدامات رابه دقت ارزیابی می کنند این گونه مطرح کردن این موضوع به این معناست که نیازمندیم بپرسیم نهادها بر انگیزه دولتها چه تا ثیری می گذارند ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظریه نهادگرایی نئولیبرال و همکاری های بین المللی

 

از زمان شکل گیری حکومت های ملی و به تبع آن پیدایش روابط بین الملل مدرن در قرن هفدهم میلادی ، دودیدگاه بدبینانه و خوش بینانه درموردماهیت و محتوای روابط بین الملل وجود داشته است . بر همین اساس ، دومکتب فکری یا نمونه عالی آرمان گرایی و واقع گرایی در ادبیات روابط بین الملل شکل گرفته که به نوبه خود به پردازش نظریات متعارض منجر شده است .
نقطه اوج تقابل این دو رویکرد ، به صورت مناظره اول در روابط بین الملل درمقطع زمانی بین دوجنگ ظاهر شد که سرانجام باپیروزی واقع گرایی پایان یافت.
باوجود تفوق و تسلط نمونه عالی واقع گرایی- اعم از وابع گرایی کلاسیک مورگنتا و نئوواقع گرا یی کنت والتز- بر مطالعات روابط بین الملل ، این قالب فکری بدون چالش و مخالفت نظری نبوده است . غالب این چالش ها از سوی نظریات مختلف درچاچوب آرمان گرایی – یاآنچه که بعد از جنگ جهانی دوم لیبرالیسم خوانده شد- صورت گرفته است . نظریات همگرایی منطقه یی دربرگیرنده ، کارکردگرایی ، نوکارکردگرایی ، فدرالیسم باواقع گرایی می باشند.
امادر اواسط دهه 80 این چالش نظری واردمرحله نوینی شد. از این زمان به بعد ادبیات روابط بین الملل ، شاهد ظهور نظریه جدیدی است که به نهادگرایی نئولیبرال یا نئولیبرالیسم مشهور شد. این نظریه ، برخلاف واقع گرایی ،‌معتقد است که روابط بین الملل ماهیتأ خشونت و مناقشه آمیز نیست و جنگ نیز یک استثنا است .
بنابراین ، حتی درشرایط بی نظمی و فقدان یک حکومت مرکزی در سطح جهان ، میتوان باکمک نهادها و سازمانهای بین المللی به همکاری های بین المللی دست یافت .
تبار شناسی
دراواخر دهه 60 واوایل دهه 70 میلادی دراثرناکامی نظریات همگرایی ، علاقه فکری نظریه پردازان به نظریه نوکارکردگرایی روبه کاهش نهاد . ارنست هاس ، بنیانگذار نظریه نوکارکرد گرایی ، از آ‌نجا که شرایط عملیاتی این نظریه برآورده نشده ، فسخ آن را اعلام نمود. نوکارکرد گرایان ، بنابراین ، از پیش فرض های اولیه خود دست کشیدند و به پردازش نظریه یی که مجددا وضعیت وابستگی متقابل ، را به عنوان نقطه آغاز همگرایی مورد تاکید قرار میداد ، اکتفا کردند.
ناامیدی و یاس از کارآیی و مطلوبیت نوکارکردگرایی باعث پردازش نظریه وابستگی متقابل شد. نظریه پردازان وابستگی متقابل ، نسبت به نوکارکردگرایی چون هاس موضعی مکمل گرفتند. آنهاخاطرنشان کردند که همگرایی ، پاسخ و واکنشی به وابستگی متقابل است . لذاتلاش کردند دامنه ودایره شمول نوکارکردگرایی راگسترش و مطلوبیت آن را برای درک و فهم حوزه وسیع تر وابستگی متقابل نشان دهند.
به اعتقادآنان ،‌همگرایی منطقه یی به صورت سیاست ملی درواکنش نسبت به وابستگی متقابل بین المللی ،‌ظهور می کند. درحقیقت آ‌نها سعی کردند نظریه یی را ارائه دهند که برخلاف نوکارکردگرایی ،‌به توزیع قابلیت های نظامی ، قدرت اقتصادی و نقش مستقل کشورها توجه کافی مبذول می داشت.
درنهایت ، نظریه پردازان وابستگی متقابل باانتقاد از جهت گیری منطقه یی و غایت گرایانه نوکارکردگرایی ، تلاش کردند از اصول آن برای توضیح و تبیین شکل گیری و گسترش رژیم های بین المللی استفاده کنند.
طبق نظر کیوهین ونای ، دوتن از نظریه پردازان وابستگی متقابل و رژیم ها ، تحت شرایط وابستگی متقابل پیچیده ، رژیم ها و نهادهای بین المللی جهت هدایت روابط بین کشورها شکل می گیرند. دریک وضعیت بی نظم که حکومت مرکزی وجود ندارد تااصول و قواعد رفتاری رااجرا کند ، رژیم های بین المللی ، که دربرگیرنده ترتیبات ، قواعد، هنجارها و نهادهای تنظیم کننده روابط بین کشورها می باشد ، برای انجام این کار شکل میگیرند.
نظریه رژیم ها ، درحقیقت ، معلول دوعامل خاص بود. اولا به علت این که دانشمندان دررشته سازمانهای بین المللی دریافتند که نظریه های نهادگرای کلاسیک ، مانندنوکارکردگرایی ، رهیافتی ناقص و نامناسب برای درک و فهم چگونگی تشکیل و کارکردنهادها و سازمانهای بین المللی بودند. ثانیا، توجه به نقش و کارکد رژیم ها ، پاسخ و واکنش مستقیمی به نظریه نو واقع گرایی بود که از طریق ردِ هویت مستقل نهادهای بین المللی و نقش خودمختار آنهادرنظام بین المللِ بی نظم و خودیار ، رهیافت نهادگرایی را به چالش طلبیده بود.
به عبارت دیگر ، نظریه رژیم ها برای پرداختن به موضوع همکاری های بین المللی و نهادسازی دریک نظام بی نظم متشکل از کشورهای دارای حاکمیت که درتلاشند تا منافع و قدرتشان را به حداکثر برسانند ، ارائه شد. پردازش نظریه رژیم ها ، تااندازه یی ، بازتاب تلاشی بود برای پرکردن شکاف های تحلیلی که نو واقع گرایی به صورت حاشیه یی به آن پرداخته بود و به صورت ناقص و نامناسب توسط نوکارکرد گرایی مفهوم سازی شده بود.
نظریه رژیم ها ، به نوبه خود ،منجر به ارایه نظریه نهادگرایی نئولیبرال شد. سلف بلافاصل نهادگرایی نئولیبرال ، بنابراین نظریه رژیم های بین المللی است که خود ریشه درنظریه وابستگی متقابل دارد.
موضوع و مفاد
نهادگرایی نئولیبرال دربرگیرنده دوطیف ازنظریه رژیم ها می باشد. رویکردنظریه بازی ها به رژیم و نظریه کارکردی رژیم. با این وجود ، نظریه رژیم ها توسط نئولیبرال تعدیل و اصلاح شده است . درحالی که نظریه پردازان اولیه رژیم ها بر وابستگی متقابل و اهمیت بازیگران غیر دولتی تاکید میکردند،نظریه پردازان نئولیبرال متاخر برکشورها به عنوان بازیگران یکپارچه و عاقل تاکید می کنند.
اگرچه نئولیبرال ها اذعان دارند که نهادها و رژیم های بین المللی از طریق قواعد ، اصول و فرایند تصمیم گیری بر سیاست و رفتارهای کشورها تاثیر می گذارند ، اما اظهار دارند که این رفتارهای هنجاری کاملا با تعقیب منافع ملی سازگارند.
بنابراین نظریه نهادگرایی نئولیبرال ، رویکردی کارکردی نسبت به رژیم های بین المللی دارد و سعی می کند تاسیس و رشد نهادها راباتوجه به کارکردی که آنها در نظام بین الملل دارند، توضیح دهد. این نظریه تلاش می کند با استفاده از اصول و پیش فرض های نوواقع گرایی ، میزان و درجه نهادینگی درسطح بین المللی راتوضیح دهد . به علت این که نهادگرایی نئولیبرال ، کشورها رامهمترین بازیگران درنظام بین الملل می داند ،‌بنابراین نهادهای بین المللی را به صورت پدیده های سیاسی در نظر میگیرد که اهداف و منافع بازیگران قدرتمند را تامین می کنند ، دراین دیدگاه ، نهادهای بین المللی استقلال و حاکمیت حکومت های ملی رابه چالش نمی طلبند و کشور- ملتهای موجود راتحت انقیاد خوددرنمی آورند. برخلاف نوکارکردگرایی که به شکل گیری یک اقتدار فراملی درسطح بین المللی اعتقاددارد، نهادگرایی معتقد به تاسیس یک چنین نهادمرکزی درنظام بین الملل نیست .
درحقیقت این نظریه نهادهای بین المللی را توافق های مفید و سودمندی بین کشورهای دارای حاکمیت می داند که نتایج همکاری جویانه رابه وسیله کاهش بی اعتمادی و شک و تردید با ارائه اطلاعات به کشورهای عضو،تثبیت انتظارات متقابل از طریق ایجاد استانداردهای مشترک و نظارت برانجام تعهدات بین المللی ، تسهیل می کنند .
پس ، نظریه نهادگرایی نئولیبرال تلاشی درجهت ایجاد سازش بین رهیافت های نوکارکردگرایی و نوواقع گرایی است . این نظریه درحقیقت سنتزی از نوواقع گر ایی و نوکارکردگرایی می باشد. موضوع محوری و هسته آن ، این مساله است که چگونه نهادها برانگیزه هایی که کشورهای سودجوبا آن روبه رو هستند، تاثیر میگذارند.
نهادگرایی ا یک طرف دارای اصول و پیش فرض هایی است که بانو واقع گرایی سازگاری دارد و از طرف دیگر از قضایایی برخوردار است که با نوکارکرد گرایی همخوانی دارد ، نئولیبرالیسم اصول و پیش فرضهای اصلی نو واقع گرایی را قبول میکند . دراین دیدگاه ، کشورها مهمترین بازیگران درسیاست جهان هستند ، کشورها موجودیت های یکپارچه و عاقل می باشند ، نظام بین الملل ، بی نظم است و این بی نظمی رفتارکشورها را شکل می دهد و از این راه برنتایج و داده های بین المللی تاثیر می گذارد. به هرحال ، این نظریه با نو واقع گرایی یکسان نیست و درمورد امکان همکاری های بین المللی و توانایی نهادهای بین المللی درتسهیل همکاری میان کشورها ، دیدگاهی منطبق و موافق با نوکارکردگرایی دارد. نقطه جدایی نهادگرایی نئولیبرال از نوکارکردگرایی ،‌اعتقاد به کشور- محوری وماهیت یکپارچه کشورها به عنوان مهم ترین بازیگران بین المللی می باشد. چون نوکارکردگرایی ، گروه های ذی نفع ، احزاب سیاسی و نهادهای فراملی رابازیگران مهمی می داند که فرآیند همگرایی را تسریع می کنند.
به هرحال ،نئولیبرال ها ادعا می کنند که نهادگرایی نئولیبرال ، قرابت بیشتری بانئورئالیسم دارد و از این نظریه پیش ازنوکارکردگرایی ، اصول و پیش فرضهایی به عاریت گرفته است. آنها معتقدند که نئولیبرالیسم صرفانظریه جایگزینی برای تئورئالیسم نیست بلکه درحقیقت نظریه یی است که نئورئالیسم رادربرگرفته و از آن استنتاج می شود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نظریه نهادگرایی نئولیبرال و همکاری های بین المللی